80يا بني عَديّ، كيف رجعتم لا في العير و لا في النفير؟ قالوا:
أنت أرسلت إلى قريش أن ترجع، فرجع مَن رجع و مضى! فلم يشهدها أحدٌ مِن بنيعَديّ. و يقال إنّه لاقاهم بمَرّ الظَّهران، فقال تلك المقالة لهم... قال محمد بن عمر الواقدى: رجعت زُهرَة من الجُحفة، و أمّا بنو عَديّ فرجعوا من الطريق و يقال من مرَّ الظّهران». 1«از ابوبكر بن عمر بن عبدالرّحمن ابن عبداللّٰه بن عمر بن الخطّاب، برايم روايت كردند كه مىگفت:
بنىعدىّ همراه قريش بيرون آمده بودند و چون به تنگۀ لِفت رسيدند، سحرگاه، خود را به سوى دريا كشانده و به مكّه بازگشتند. ابوسفيان به آنها برخورد كرد و پرسيد:
«تو كسى را پيش قريش فرستادى كه برگردند. گروهى برگشتند و گروهى رفتند!» به هر حال هيچكس از بنى عدىّ هم در بدر حضور نداشت. واقدى گويد:
بنىزهره از جحفه و بنىعدى از بين راه - و گفتهاند از مر الظهران - برگشتند.»
دو سند 7 و 8 مىتواند ما را متقاعد كند كه قريش چون از توهّم دفاعى به خوى جنگ جويانه و متعصّبانه تغيير جهت داد، در همان لحظات و از جانب همپيمانانشان مورد انتقاد قرار گرفت و چون نتوانستند آنها را به انصرافشان از عزم به تجاوز وادار كنند، خود را از چنين معركهاى دور ساختند. طبيعى است كه اگر محمّد صلى الله عليه و آله و مسلمانان، قصد حمله، تهاجم و تجاوز داشتند و خروجشان از مدينه براى نبرد و جنگ با قريشيان بود، قريشيان، برنمىگشتند؛ در مرحلۀ نخست براى نجات كاروان و در مرحلۀ دوم براى جلوگيرى از حملۀ مسلمانان، خود را مهيّا مىكردند؛ ولى بازگشت آنها به خوبى نشان داد كه محمّد صلى الله عليه و آله عازم نبرد با قريش نبوده است.
بازگشت بنوزهره و بنوعدىّ مُبيّن تلاشهاى بىنتيجۀ بعضى از سران مهاجمان مكّى است كه در برابر آن مقاومت سختى شد و آن را ناموفّق نمود.