67اين خواستن و يا تلاش مسلمانان در اجراى طرح انصار مدينه و در رأس آنها «سعد بن معاذ» به چه انگيزه و هدفى بوده است؟ آيا براى مال دنيا و يا تهديد قريش و يا كوشش براى انعقاد پيمانى بوده است كه حقوقِ ازدسترفتۀ مهاجران را تأمين كند و انجام مراسم دينى را در مكّه براى مسلمانان تضمين نمايد؟ همۀ اينها براى وادار كردن قريش و اشراف اين طايفه، به دستبرداشتن از تهديد و ارعاب و دشمنى كينهتوزانه صورت مىگرفته است.
به عقيدۀ نگارنده و در يك جمعبندى از اسناد مذكور و با سيرى اجمالى در سيرت پيامبر صلى الله عليه و آله ، در همان كمتر از دو سال نخست هجرت، پيامبر، قريش را به ترك مخاصمه بر مبناى تعليمات دين اسلام دعوت مىكرده است. و نيز آنهايى را كه به اين دين گرويده بودند و سالها دربهدرِ بيابانها و شهرها و حتّى فرار به آن سوى دريا يعنى حبشه شده بودند، به تعاليم راستين دين مبين اسلام دعوت مىكرده است. به گمان حقير، دسترسى به كاروان پراهميّت قريش، مىتوانست اشراف اين طايفه را كه شرافتشان تنها در گرو منافع مادّيشان بود، وادار به قبول دعوت پيامبر نمايد.
آنها ديگر راه خود را در برابر دعاوى پيامبر صلى الله عليه و آله پيدا كرده بودند و آن خشونت، حمله و قتل و غارت بىرحمانۀ طوايفى كه به جرم پناهدادن پيامبر خدا صلى الله عليه و آله مورد خشم مكّىها قرار داشتند، مىبايست جاى خود را به تسليم قريش و مكّيان در برابر رسول خدا بدهد.
به عبارت ديگر دسترسى به كاروان اشراف قريش، ممكن بود زمامداران آن قوم را وادارد تا دست از مسلمانان بردارند و صلح ميان همۀ طوايف حجاز برقرار گردد. چطور ممكن است بپذيريم پيامبر صلى الله عليه و آله در مال كاروان قريش طمع كرده بود؛ در حالى كه بنياد تعليماتش: ايمان به خدا و ترك دنيا براى تقوى بود.
بگذاريد شواهدى در همان ايام از تاريخ مدينه يادآور شويم:
حوادث دو سال نخست هجرى به خوبى در يك نگاه مىتواند اين مدّعا را اثبات كند كه محمّد صلى الله عليه و آله در تلاش براى مصالحه و انعقاد پيمان همزيستى مسالمتآميز با طوايف يهودى و قبايل مجاور مدينه بوده است و او در اين كوشش، نه مال آنها را در نظر داشت و نه موقعيّت سياسى و تدافعى آنها را. مگر در سفر سال دوم هجرت كه به ابواء