39مهمتر آنكه بخارى حديث مزبور را در صدر گزارشهاى تاريخى خود دربارۀ واقعۀ بدر آورده و بيهقى از آن به عنوان «يكى از علل مهمّ وقوع حادثۀ بدر» ذكر كرده است.
اهميّت اين گفتگو از آن جهت بايد مدّ نظر قرار گيرد كه تهديد سعد بن معاذ تنها و صرفاً به خاطر انجام مراسم توحيدى در كعبه بوده است و سعد دقيقاً خواستار آزادى مسلمانان در انجام چنين مراسمى شده و براى نيل به اين هدف، ابوجهل را به قطع راه تجارتى تهديد كرده است.
گمان نمىكنم كه اين بيان، بدون زمينۀ قبلى و انديشۀ مسلمانان مدنى صورت گرفته باشد. انصار مدنى و در رأس آنها بزرگان طوايف انصار، اين امكانات بالقوّه را در مدينه مورد نظر قرار داده بودند كه در صورت عدم دسترسى به آزادى مراسم مذهبى مكّه، واكنشى مناسب با حساسيّتهاى قريش از خود بروز دهند. اين نتيجۀ پيمانى بود كه در عقبۀ ثانى با محمّد صلى الله عليه و آله منعقد نموده بودند كه از او و يارانش در برابر قريش مانند خود، فرزندان و همسرانشان، دفاع و نگهدارى كنند.
اين پيمان، به هيچ وجه مربوط به شخص پيامبر نيست و هيچ مدرك و سندى در دست نداريم كه در انديشههاى محمّد صلى الله عليه و آله ، تهديدِ قريش جاى داشته باشد و يا آن را با يكى از انصار در ميان گذارده باشد.
پيامبر در پيمان عقبه خواستار عدم غارت قبايل و سركشى عليه آنان شده بود و انصار بر اساس آن با پيامبر صلى الله عليه و آله دست بيعت داده بودند. تازه اگر پيامبر صلى الله عليه و آله چنين انديشه و يا گفتهاى ابراز داشته باشد، سعد در مشاجرۀ خود با ابوجهل به آن اشاره مىكرد؛ ولى او از جانب خود سخن مىگويد و تصريح مىكند:
لأمنعنّك \موجب يا مانع مىشوم. و در سندى ديگر: لأقطّعنّ \راه ترا از مدينه خواهم بريد. و نمىگويد: پيامبر ما و يا مسلمانان مانع بازرگانى شما خواهند شد.
به هر حال نمىتوانيم از آثارى كه گفتگوى سعد بن معاذ با ابوجهل، در اذهان عمومى سران قريش به وجود آورده، غفلت كنيم؛ خاصه آنكه زمينههاى چنين خطرى براى راه بازرگانى مكّه - شام در همان روزهاى بيعت عقبه توجّه مكىها را به خود جلب