38واقف نمىگرديدند، اين است فلسفۀ حج.»
حج، مرورى بر توحيد و تاريخ حاميان آن؛ آدم و ابراهيم واسماعيل و بالاخره تاريخ اسلام و پيامبرش - ص - و در گيرى مداوم ايمان و كفر و نفاق است. و با برافراشته ماندن كعبه، اين تاريخ مجسّم توحيد و پرچم و نشانهاى كه حقايق دين از آن نشأت گرفته، فرهنگ توحيد حيات جاويد مىيابد. 1در مراسم حج؛ حرم، ميقات، احرام، مكه، بيتاللّٰه، كعبه، طواف، سعى، صفا و مروه، تقصير، عرفات، مشعرالحرام، منا، قربانگاه، جمرات و بيتوته، همه و همه با انسان سخن مىگويند و او را به انديشه فرو مىبرند و آگاهيها مىدهند و ديد تازه و بينش توحيدى خالص به او مىبخشند.
و بالاخره او را به فرهنگ نخستين اسلام باز مىگردانند.
ستمها، جنگها، جهالتها، تباهيها و ظلمتهاى حيات انسانى از نحوه فكر و تعقل او ناشى مىگردد. براى ريشه كن شدن همۀ اين آفتها و پليديها بايد كار اصلاح انسان از فكر و تعقل او آغاز گردد و براى عدالت، صلح، برادرى، رشد و ارتقاى انسان، پايههاى فكرى و ريشههاى عقلانى به وجود آيد و اين پايهها و ريشهها بر اساس همفكرى و همكارى و تعاون