37و شافعى»بود، اظهار نمود و در نتيجه با مخالفت سخت اين علما رو به رو شد. با وى به بحث و مناظره پرداختند و در رد گفتههاى او، كتاب هاى زياد تأليف و بر انحراف و ارتداد او فتوا صادر نمودند و بارها به زندان افتاد و سرانجام هم در زندان رخت از جهان بر بست.
امّا شيخ محمّد در نجد به اظهار و نشر عقايد خود پرداخت كه مردم آن را افراد بدوى و دور از تمدن و معارف تشكيل مىداد كه در آن وقت شايد بزرگترين علماى آن ناحيه شيخ عبدالوهاب پدر شيخ محمّد و شيخ سليمان برادرش بود. گرچه اين دو تن شروع به مخالفت با او نمودند و و اوّلين كتاب را در ردّ شيخ محمّد برادرش نوشت 1 ولى با توجه به وضع مردم آن سامان اينگونه مخالفت ها اثرى نداشت. نجديان مردمى بودند در نهايت بساطت و سادگى و داراى ذهنى صاف و خالى و آمادۀ پذيرش هر سخن تازه، بهخصوص اگر در پوشش«توحيد»كه شيخ محمّد مدعى بود عرضه شود.
2-دستيابى به ثروت
عامل ديگرى كه مردم نجد را به سوى محمّد بن عبدالوهاب كشاند، متّهم كردن تمام مسلمانان به شرك و بتپرستى بود، آن هم از سوى كسى كه به عنوان عالم و فقيه مذهب حنبلى شناخته مىشد و لذا در حملاتى كه وهابيان به مردم نجد و ساير نقاط ؛ مانند حجاز، يمن، شام و عراق مىكردند، ريختن خون مردم آن شهر و به غنيمت بردن ثروت آن ها را حلال مىدانستند و اين تفكّر در پيشرفت و تداوم راه شيخ محمّد، آن هم در ميان مردمى كه از نظر اقتصادى در سختترين شرايط بودند، نقش موثّرى را ايفا مىنمود و مردم به ويژه اعراب باديه نشين از هر طرف به سوى او روى مىآوردند و در اجراى فرمان او سر از پا نمىشناختند.
3-حمايت سياسى نظامى
عامل ديگر در گسترش وهابيت، حمايت سياسى-نظامىِ آل سعود از اين آيين است كه طى پيمانى كه در ميان شيخ محمّد و محمّد بن سعود منعقد گرديد وهابيت از