61اين كه سهيلى گويندۀ اين عبارت را ابوسياره معرفى مىكند، جاى تأمل دارد؛ زيرا برخلاف گفتۀ ابناسحاق است. به گفتۀ ابناسحاق، گويندۀ آن، غوث بن مرّ است كه بدان اشاره شد و شگفت است كه سهيلى در مطلبى [ در جاى ديگر] گويندۀ مصرع فوق را غوث بن مرّ مىداند. او دربارۀ داستان غوث بن مرّ و كوچ دادن مردم از عرفه توسط وى، چنين نقل مىكند. برخى از ناقلان اخبار گفتهاند كه ولايت غوث بن مرّ از سوى شاهان كِنْدَه بود. و اين كه مىگويد: «ان كان اثما فعلى قضاعة » 1اگر گناهى صورت گرفته باشد برعهدۀ خاندان قضاعه است؛ بدان سبب است كه از ميان ايشان كسانى بودند كه ماههاى حرام را حلال مىكردند، همچنان كه در ميان «خثعم» و «طىء» چنين كسانى بودند و گروه ديگرى كه «نَسَأة» 2 نام داشتند، به جاى ماههاى حرام، ماههاى ديگرى چون صفر يا غير آن را تحريم مىكردند و مثلاً مىگفتند: خونريزى را بر شما حرام گردانيدم، مگر آنهايى كه حلال كردهاند. 3 از اين نقل قول به نظر مىرسد كه سهيلى نيز گوينده «لاهم إنّي تابع تباعه » 4 را غوث بن مرّ مىداند؛ زيرا گويندۀ بيت شعرى كه سهيلى در مورد نام بردن از قضاعه آورده است همان كسى است كه «لاهم ّ إنّي تابع تباعه » را گفته است.
ولايت عرب براى اجازه دادن مردم جهت كوچ از منا، در اختيار شاهان كِنْدَه بود.
سهيلى مىگويد: «مواليه» در مصرع «عن مواليه بنى فزارة » به معناى «دوستان» اوست كه پسرعموهايش بودند؛ زيرا او از خاندان عدوان بود و عدوان و فزاره هر دو از قيس عيلان مىباشند و مصرع: «مستقبل القبلة يدعو جاره » به معناى دعا به درگاه خداوند عز وجل است كه مىگويد: «ألّلهم كن لنا جارا نحن نخافه » ؛ «پروردگارا، ما را همسايهاى باش كه