40چايى خورده، قدرى صحبت كرده، ساعت پنج شامى آوردند، خيلى ظريف و [ به شكل] فرنگ، به قدر نصف نان سنگك ريز ريز، با يك بشقاب كه كمى پنير و سبزى داشت آوردند، بعد هم يك كاسه آش ماش آوردند، بعد هم يك ظرف كوچكى آش آب غوره آوردند، و بعد در پايان هم يك دورى 1 خيلى كوچكى پلو، و يك بشقاب هم سيب زمينى به روغن برشتۀ به وضع خوبى ريزه كرده، در كمال نظافت و پاكيزگى و كم خرجى، مهمانى شايانى كردند.
تنگ بلورى، آب صاف خوشگوار، گيلاسى هم پاى آن، حقيقتاً آبهاى عشق آباد خيلى خوش گوار و مثل شربت است، چون روى ميز بود و سفره و آفتابه لگن هم در كار نبود، قدرى از بىكلفتى و خوبى اين قسم ضيافت صحبت كرد، و حقير هم تصديق كردم، و بلافاصله بعد از غذا درشكه خواستم، كرايه كرده سوار شده رفتم منزل، وقت خداحافظى فرمودند، وقت حركت اطلاع بدهيد دم راه آهن بيايم.
روز يكشنبه هفدهم در«عشق آباد»توقف كرديم، دكاكين بسته بود، بعضى نواقص كه لازم داشتم خريدم، راهآهن مذكور شد كه يك ساعت و نيم از شب گذشته حركت مىكند، اول غروب درشكهاى براى خود، و ارابهاى براى اسبابها گرفته، آمديم.
بوكنرال
«بوكنرال»كه محل ايستادن راه آهن«سمرقند»است، و مسافرين«عشق آباد»از آنجا سوار مىشوند، دو سه عمارت و اطاقهاى بزرگ كه هر كدام بيست ذرع در پانزده شانزده ذرع است، خيلى مزين، بخارىهاى آهن پيچ خيلى خوب، چراغهاى زياد، يك اطاق، تلگرافخانه راه آهن است، يكى محل دادن و گرفتن بليت راه آهن و بار است، و يك اطاقِ خيلى بزرگ مزيّن، محل نشستن و انتظار مسافرين است، اطاقهاى واغون 2زياد در راه، بيكار و حاضر و مستعد است، راه هم در دمِ هر استپ 3 كه محل ايستگاه