36گردنۀ مختصرى است كه در خاك«ايران»است، از او كه سرازير شد، اول خاك «روس»است و چند قراولخانه و سربازخانههاى معتبر از سنگ و گچ ساختهاند، خيلى باشكوه در كنار راه، از او كه هزار قدمى رد شد، مىرسد به درهها و«سيقر»، كه گمركخانه و تذكره خانه دولت«روس»است، كه ايضاً عمارتهاى باشكوه مختصر، و دو كاروانسراى معتبر ساخته شده است، يكى در طرف«ايران»، و يكى در طرف«عشق آباد»، هركس از هر طرفى كه مىآيد، در وسط اين دو كاروانسرا دروازهاى ساختهاند، و دورۀ 1آن را تخته بندى كردهاند، از يكى از دروازهها داخل مىشود.
در وسط ميدانِ ميهمان سرا، اطاق بزرگى هم براى آدمها 2 هست، رئيس گمرك مىآيد، بارها را ملاحظه مىكند و هركدام گمرك دارد برداشته، به گمرك خانه مىبرد، و تذكره را قول كشيده 3، آن بار و آن آدم مرخص مىشود، و از دروازۀ ديگر كه به مقابل دروازۀ ورود است، خارج شده و در كاروانسراى طرفى كه بايد برود، منزل مىكند، تمام توقف ما بيست دقيقه بيشتر طول نكشيد، و احترام هم از ما كردند و فورى روانه شديم، بارهاى حقير كه ديشب ملاحظه شده بود، آنها هم در ارابه منتظر ما بودند، ما هم رسيديم، و آدمهاى گمرك«ايران»را جزئى انعامى داده، مرخص كرديم و سوار شده رانديم به طرف«عشق آباد»، در صورتى كه برف به شدت مىباريد، و باد كمى هم مىآمد، ليكن هوا خيلى سرد نبود.
دو طرف«عشق آباد»هم سه گردنه دارد، كه يكى خيلى سخت است، آنها را هم خوب ساختهاند، ولى طرف«ايران»حالا محتاج تعمير است، و تعمير نشده است، سه فرسخ سرازيرى آمديم در كمال سرعت، يك مرتبه ديدم درشكه كج شد، فورى درشكهچى پايين آمد، معلوم شد چرخ عقب خورد شده است، درشكه چى هيچ نگفته، اسبها را باز كرده، فورى راه خود را گرفته، بنا كرد به دويدن!! شاگر درشكهچى و حقير و دو نفر عيال در ميان بيابان مانديم، ارّابه و مالها هم جلوتر از ما بودند، حقير خيال كردم