20كه در فاصلهى سالهاى 35-41 هجرى انشا شدهاند 1نيز،قرآن را به گونهاى معرفى كردهاند كه امكان دستبرد در ساختار آن را منتفى مىسازد؛و همينطور در بيان و بنان ديگر معصومان عليهم السّلام نيز احاديث فراوانى دربارهى اوصاف،ويژگىها و آثار قرآن به چشم مىخورد كه در دلالت مطابقى و يا التزامىشان از تحريفناپذيرى قرآن پرده بر مىدارند.در بخش اول اين كتاب در پاسخ به پرسش شمارهى 3 با برخى از اين احاديث آشنا خواهيد شد.
اگر بر آيات و احاديث كه به تحريفناپذيرى قرآن دلالت دارند،مدارك و شواهد تاريخى مبنى بر عنايت ويژهى مسلمانان به قرآن و حساسيت فوقالعادهى آنان نسبت به تغيير در قرآن را بيفزاييم،باز بايد بر پيشينهى اين بحث در عصر نزول وحى تأكيد كنيم.
اين مدارك و شواهد نخستين بار در استدلال علم الهدى سيد مرتضى(م.438 ه ق) جايگاهى ويژه به خود گرفته است.
در نزد دانشمندان نيز بحث تحريفناپذيرى قرآن،پيشينهاى بس ديرينه دارد.آنان كه كتابهايى در فضايل قرآن نگاشتهاند،مفسران در مقدمهى تفسير يا در طى شرح آياتى كه مربوط به موضوع سلامت قرآن است،اصوليون در بحث ناسخ و منسوخ و حجيت ظواهر آيات،فقها در بحث جواز قرائت سبعة در نمازها و گزينش يك سوره بعد از حمد و نيز در پارهاى از كتابهاى معارف دينى به اين مسئله پرداختهاند.
پارهاى از احاديث تحريف نما در كتابهاى محدثان از شيعه و سنى،دستاويز عدهاى ظاهربين شده است؛آنان بدون تأمل در محتوا و سندهاى اين احاديث،به پندار تحريف قرآن دچار شدهاند؛مانند ابو الحسن محمد بن احمد(معروف به ابن شنبوذ بغدادى م.328 ه.ق)از دانشمندان اهل سنت،كه مىتوان وى را پيشگام در اين پندار قلمداد كرد 2؛از لابهلاى مدارك تاريخى نيز مىتوان چنين استفاده كرد كه ابتدا وجود