18بعدا در متن آنها صورت گرفته باشد-آن گونه كه به عبد اللّه بن عباس نسبت مىدهند 1-با مطالعهى عهدين مىتوان تحريف را در آن يافت، 2ليكن هيچكس نمىتواند به استناد متن قرآن از تحريف در آن دم بزند و اين خود بهترين گواه بر تحقق وعدهى خداوند در حفظ قرآن كريم از تحريف است.
مقصود از«تحريف لفظى»تبديل يا كاهش و افزايش الفاظ سخن گوينده است؛آن چه بيشتر مورد نزاع و اهتمام قرآنپژوهان است بررسى تحريف قرآن به معناى كاهش و نقصان در كلمات،آيات و حتى سورههاست؛چون تحريف به معناى افزايش آيه يا سورهاى در قرآن(به جز روايتى كه به عبد الله بن مسعود نسبت مىدهند و حكايت از آن دارد كه سورههاى حمد و معوذتين سورههاى قرآنى نيستند،كه دربارهى آن بحث خواهد شد)و تبديل آيات به آياتى ديگر،قائلى ندارد و موضوعا منتفى است.تغيير در كلمات آيات نيز،تا آنجا كه به اختلاف در تلفظ و اداى كلمه مربوط مىشود،از مقولهى اختلاف قراءات،و از موضوع بحث بيرون است.
نگاهى به سير انديشهى تحريفناپذيرى قرآن
پيشينهى بحث تحريفناپذيرى قرآن را بايد هم زمان با نزول قرآن و در متن آيات وحى جستوجو كرد.به زودى در ادلهى سلامت قرآن از تحريف خواهيد ديد كه نقطهى آغاز و سنگ بناى خللناپذيرى الفاظ قرآن را،خود قرآن پى نهاده است.
اين موضوع مورد اقبال جدّى دانشمندان شيعى تا دورهى اخير است.تنها در عصر صفوى(906-1134 ه ق)كه تا حدودى فرصت براى جمعآورى اخبار فراهم شد روايات تحريفنما نيز در لابهلاى منابع حديثى،تفسير بالمأثور تفاسير روايى و شرح اخبار قرار گرفتند و تنى چند از اماميه،مانند سيد نعمة اللّه جزائرى(م1112/.ق)و ابو الحسن فتونى،به استناد به اين اخبار به تحريف قرآن گرايش يافتند؛ليكن اكثر قريب