56است.
و نيز در باب خزاز گويد كه«خزاز در ناحيۀ منعج است پايين امره و بالاى عاقل در سمت چپ راه بصره به مدينه.
كسانى كه آن را طى مىكنند از آنجا مىگذرند و منعج نزديك حمى ضريه است»و اين قول سكونى است.(ص 496)عين اين عبارت در فصلى كه راجع به ضريه است آمده است(ص 877).
همچنين در باب فروع نيز مىگويد«آبى است از آن بنى عبس،آن را فرع يا فروع گويند»سكونى آن را از ضريه پنداشته و من نمىپذيرم.(1023)اين نيز عينا در فصل مربوط به ضريه آمده است(ص 864).
2-فيد: 1بكرى منطقه و كوهها و خشكرودها( واديها)و آبها و عشاير و مسافات ميان آنها را وصف كرده و همواره در ميان سخن خود از سكونى ياد مىكند به گونهاى كه مسلّم مىشود كه همۀ مطلب را از سكونى برگرفته است.
بكرى در جاى ديگر مىگويد: 2بعوضه آبى است در مرتع( حمى)فيد ميان آنها و فيد شانزده ميل است.سكونى در كتاب خود چنين مىگويد.
3-بكرى فصل طويلى از مرتع ربذه آورده است. 3و در آن از حدود آن و چاههايش و آبهايش و كوهها و عشايرش و مسافات ميان اماكنش به همان اسلوب كه در فيد و ضريّه آورده بود،ياد مىكند.
بكرى نمىگويد كه اين مطالب را از كجا برگرفته است.جز اينكه در جاهاى ديگر مطالبى مىآورد كه دلالت مىكند اين فصل را از سكونى برگرفته است.
آنجا كه مىگويد(ص 142)اروم و ارام،سكونى گويد كه«آنها دو كوهاند در جانب قبلى ربذه و در ص 502 گويد كه سكونى گويد كه خضرمه آبى است در مرتع ربذه به آنجا مىگردد كه اين دو مطلب در اين فصل(ص 635)موجود است و از آنجا كه اين فصل به همان اسلوبى است كه دربارۀ فيد و ضريّه نوشته مىتوان گفت كه از سكونى اخذ شده است.