54مىرويد املاء نمود.
بكرى در كتاب خود نامى از ابو الاشعث جز در اين دو مورد نياورده است و از آن بر مىآيد كه ابو اشعث ناقلى بيش نبوده است.
بكرى در دو جاى از كتاب خود از عرّام نام برده است؛يكى در صفحۀ 10 آنجا كه مىگويد:عرّام بن الاصبغ پنداشته است كه حد حجاز از معدن النقره است تا مدينه،پس نيم آن حجازى است و نيم ديگرش تهامى.در جاى ديگر گويد:جلس بين جحفه است تا دو كوه طى.و مدينه جلسى است و از اعمال مدينه است فدك و خيبر و وادى القرى.
بكرى در چهل و هفت مورد از سكونى نقل مىكند،بعضى از موارد متن طولانى است و آن منطقه به دقت توصيف شده است.مطالبى كه بكرى در باب ابلى،ارثد،جار،رضوى، شراء،شمنصير و قدس نقل مىكند تقريبا با آنچه عرّام آورده يكسان است و دليل روشنى است كه بكرى اين مطالب را از كتاب عرّام برگرفته است،منتهى از طريق سكونى.جز اينها مطالب پراكندۀ بسيارى نيز در كتاب بكرى هست كه اگر چه نگفته است كه از كجا برگرفته ولى به مطالبى كه در كتاب عرّام آمده است شباهت فراوان دارد.همچنين در كتاب بكرى مطالبى از عرّام نقل شده كه در نسخۀ چاپى كتاب او نيست.
ياقوت هفتاد و پنج مورد از عرّام نقل مىكند كه همۀ آنها در نسخۀ موجود چاپى مشاهده مىشود.جز سه مورد كه در شرح لغات است و يك مورد هم بيتى را بكرى آورده كه در كتاب عرّام موجود نيست.ياقوت در همۀ مواردى كه از عرّام برگرفته از او ياد كرده است بجز در دو مورد كه تصريح كرده كه مطلب را از ابو الاشعث الكندى از عرّام گرفته است.ياقوت بيست مورد هم از ابو اشعث نقل كرده ولى از عرام نام نمىبرد كه همه آنها در نسخۀ چاپى كتاب عرّام موجود است و از اين بر مىآيد كه عرام منبع اصلى ياقوت بوده و ابو الاشعث جز ناقلى بيش نبوده است.
شگفت اين است كه ياقوت در آغاز كتاب معجم البلدان،ابو الاشعث را از منابع خود در ذكر اماكن بلاد عربى نام مىبرد،نه عرّام را،هر چند از عرام بسيار نقل كرده است.ولى ما در تحقيق خود به اين نكته تكيه مىكنيم كه آنچه ياقوت از ابو الاشعث نقل كرده در واقع از عرّام است و ياقوت مطالب منقول را گاه به عرّام نسبت مىدهد و گاه به ابو الاشعث.ولى ياقوت هيچ مطلبى را از سكونى روايت نمىكند،گويى به منقولات سكونى هيچ اعتماد ندارد.