332عبارت از مبلغى است كه كسى داوطلب جنگ مىشود و به جنگ مىرود از عطاى آنكه در جنگ شركت نكرده مىستاند.مالك مىگويد كه در مدينه مردم تجاعل مىكردند بدين گونه كه كسى كه نمىخواست به جنگ برود،مالى به ديگرى مىداد تا به جاى او رود.بدين گونه امورات مردم مىگذشت. 1
جعائل غالبا ميان كسانى بود كه نامشان در ديوان عطا بود.مالك براى اين دسته تجاعل را جايز دانسته.
كسى كه مقرر شده به جنگ بسيج شود،مىتواند نرود،حق او هم در عطا حفظ شود.
بدين گونه كه كسى را بدل خود بفرستد كه او را در ديوان عطا نام نيست و مزدى به آن بديل بدهد.در جنگهاى داخلى استخدام بديل رايج بود.ابو مخنف گويد:چون عبد اللّه بن زبير در حجاز سر به شورش برداشت،يزيد بن معاويه عمرو بن سعيد اشدق را به مدينه فرستاد.عمرو بر ضد عبد اللّه لشكرى بسيج كرد كه بيشتر سپاهيانش از بديلان بودند كه به ابن زبير دوستى مىورزيدند. 2
محتمل است كه اين بديلان يا بيشتر آنها،از كسانى بودند كه نامشان در ديوان عطا نبود.اينان را روادف نيز مىگفتند.
عطا زندگى كسى را كه عطا مىگرفت تأمين مىكرد؛از اين رو مردم مىكوشيدند كه نامشان در دفتر عطاء ثبت شود.بعضى هم بودند كه به گرفتن عطا رغبتى نشان نمىدادند.يا به سبب مخالفتشان با دولت و يا نمىخواستند ملزم به وظايف گيرندگان عطا شوند.نام كسانى در تواريخ آمده است عطا را رد مىكردند يا نمىخواستند نامشان در دفتر عطا ثبت شود.ابن سعد به سندى از عروة بن زبير روايت مىكند كه چون عمر كشته شد،زبير بن عوّام نام خود از ديوان عطا بزدود.نيز روايت شده كه عبد اللّه بن مسعود دو سال بود كه عثمان عطاى او را قطع كرده بود،از زبير مدد خواست.زبير نزد عثمان آمد و گفت كه زن و فرزند او به اين عطا نيازمندند.عثمان عطايى به مبلغ بيست هزار درهم به او داد.و نيز روايت كند كه سعيد بن مسيب را سى و چند هزار درهم عطا در بيت المال مانده بود.او را خواستند كه بستاندش.گفت:مرا بدان نياز نيست تا خدا ميان من و بنى مروان حكم كند. 3