295چون ابراهيم بن هشام امارت مدينه يافت در مرتع نهرى كند در ارتفاعات جانب راست،در شش ميلى ضريّه.بر سر راه بكره به ضريّه.آن را ناميه ناميد و ديگرى در ناحيۀ شعبى بين ضريّه و نهر بنى اردم در هفت ميلى ضريّه،در واديى به نام فاضحه.فاضحه به معناى بريدگى در كوه است.
چون ابراهيم بن هشام درگذشت جعفر بن مصعب بن زبير در پهلوى نهر ابن هشام در فاضحه،نهرى كند و فرزندان خود را نيز به آنجا آورد.چون بمرد پسرش محمد بن جعفر جاى پدر را گرفت.تا آنگاه كه محمد بن ابراهيم بن عبد الله بن حسن خروج كرد.محمد نيز با او خروج كرد.چون محمد بن ابراهيم كشته شد او به بصره گريخت سپس به فاضحه بازگشت و با يكى از زنان بنى جعفر ازدواج كرد.آنگاه با يكى از بنى طفيل،و عبد الله زاده شد.او با دخت قاسم بن جندب فزارى ازدواج كرد.از اعلام عرب شد.در لواء فرود آمد.قاسم هرگز سفر نكرد و حج نيز به جاى نياورد و به ضريّه نيامد.فرزندان عبد الله كه از دختر او بودند با بقيۀ اموالشان در فاضحه مىزيستند.
عبد الله بن محمد نهرى در كنار نهر جدش حفر كرد و نهر ابن هشام در خاك مدفون شد و مكانش از نظرها مخفى گرديد.جوشن از موالى ابن هشام در دو ميلى يا سه ميلى نهر بنى اردم و مساحقى نهرى حفر كرد و آن را جوشنيه ناميد.سپس مردمى از فرزندان رافع بن خديج از انصار،آن را خريدند و در نزديكى آن به مدد سلطان نهرى حفر كردند.محمد بن جعفر بن مصعب از جانب بنى اردم به مخالفت با آنان برخاست و او مردى سهمناك بود و يك تنه با آنان به جنگ پرداخت.
حسن بن زيد در مدينه نيرويى فراهم نمود و در جوشنيه و حفيره به جنگ پرداخت تا بنى اردم و مساحقى را برافكند.مردم با او به گفتگو پرداختند و او آنان را در آنجا باقى نهاد.
انصاريان را خيمهها و ستوران بود چون فتنه برخاست دزدان قبيلۀ قيس و كلاب و فزاره بر آنان تاختند آنان به طىّ پيوستند و در ميان آنان مدتى در امن و امان زيستند.آنگاه بار ديگر دزدان بر سرشان تاختند.آنان پراكنده شدند و باديه را ترك كردند.بنى اردم و بنى بحير از قريش بودند.شمارشان در جفر افزون شد و ميانشان جنگ و ستيز افتاد.همسايگانشان كه از قيس بودند آنان را اكرام كردند و چون چندى برآمد هر گروه دزدان را بر ضد گروه ديگر تحريك مىكرد.بنى كلاب و فزاره آنان را غارت كردند و برخى از رجالشان را كشتند.آنان به