29پيامبر فرمان داد.از آن زمان،روايت حديث و ضبط آن،مورد توجه خاص قرار گرفت.
اهتمام به نقل حديث از صحابه و تابعين و علماى بزرگ،در خلال قرن اول هجرى ادامه داشت.سپس به نوشتن آنها در كتابها پرداختند.اينگونه كتابها را«مصنّفات»يا«سنن» و يا«آثار»مىناميدند.بعضى از اين آثار با همين عنوانها به دست ما رسيده است.قديمىترين و مفصلترين آنها،مصنّف ابن ابى شيبه و مصنّف عبد الرزاق است.در هر يك از آنها نصوص بسيارى است از آنچه رسول الله-ص-مشاهده كرده و آن را تصويب فرموده،يا صحابه و يا علماى تابعين در شهرها و مدينه چنان كردهاند.
از آنجا كه مدينه مركز دولت اسلامى در زمان رسول الله-ص-بود و نيز شهرى بود كه پيامبر آيينها و احكام خود را در آنجا به اجرا درآورده بود و نيز جايگاه نخستين كسانى بود كه با پيامبر همراهى و همرأيى كرده بودند و بنابراين از هر كس ديگر با تعاليم او بيشتر آشنايى داشتند،مقام و مرتبت خاصى كسب كرد.
بعد از پيامبر،خلفاى راشدين در مدينه بودند.در زمان آنها ثروتمندترين بلاد عالم فتح شد و علما و مردم مدينه در توجيه خلفا،در وضع قوانين و آيينها،صاحب اثر بودند و آن قوانين و آيينها اساس نظام دولت اسلامى قرار گرفت؛آن قوانين و آيينها صفت شرعى به خود گرفتند و تا سطح سنت فرا رفتند؛مثلا مالك بن انس در موطّأ خود احكامى را آورده كه مروان بن حكم و عبد الملك بن مروان وضع كردهاند،به اعتبار اين كه اهل مدينه به آنها عمل مىكردهاند.نيز بارها در فتواهاى احكام آمده است كه«و الامر عندنا»يا«المجمع عليه عندنا» يا«و السنة عندنا»و مراد از آنها،عمل مردم مدينه است در زمان او،خواه به زمان پيامبر-ص ارجاع داده شود يا بعد از آن حضرت به وجود آمده باشد.
علماى مدينه را در عالم اسلامى اعتبارى خاص بود.به امورى كه با مردم سر و كار داشت مىپرداختند؛مانند عبادات و ديگر امور دينى.اينان آراء خود را بيان مىداشتند؛به عبارت ديگر چه در مدينه و چه در بلاد ديگر فتوا مىدادند.
در خلال اين احوال،در ديگر بلاد اسلامى و بخصوص در بصره و كوفه و شام، فقهايى ظهور كردند.با آن كه فقهاى ديگر شهرها در بسيارى از مسائل محلى،نظر مىدادند ولى براى فقهاى مدينه مكانتى ممتاز قائل بودند.مشايخ ابو يوسف بزرگترين فقيه مردم عراق كه او اقوال آنها را در كتاب«الخراج»نقل كرده،همه از فقهاى مدينه بودند.همچنين