288بنى سليم در مشرق آن است و در آنجا چشمهسارها باشد جارى بر روى زمين و در مغرب آن صخره است و نيز در غرب آن چند مكان ديگر است چون برام و وتد و ضاف و گفتهاند كه نخستين آنها عسيب است،سپس برام كه كوهى است چون خيمهاى.وتد در پايين نقيع است مانند شاخى برافراشته و مقمّل كوهى است سرخ رنگ ميان برام و وتد راهى است در مغرب نقيع.روايت شده كه پيامبر بر مقمّل فرا رفت و در آنجا نماز گزارد.در دشت نقيع غديرى چند است.
بكرى مىافزايد كه در برابر نقيع از آن سوى كه صخره است جز يك آب نيست و آن هم چاهى است از آن جعفر بن طلحه كه آن را حفيرة السدره گويند.سيلابهاى نقيع به زمينى مىرود كه آن را نفخاء گويند. 1و آن زمينى هموار است.جمع نفخاء،نفاخى است.در فرو دست آن حصير واقع شده.حصير جايى است كه در آن سيلاب نقيع مىريزد در آنجا چاههايى است و مزارعى و چراگاهى براى اشتران،از شورهگز و مغيلان و برخى درختان.نيز آتمه،آتمۀ ابن الزبير به حصير مىريزد و در آنجا چاهى است منسوب به ابن زبير.اشعث مزنى در آتمه فرود آمد و در آنجا ماند و صاحب گله و رمۀ فراوان گرديد و مال بسيار به دست آورد.آتمه از حصير به غديرى مىرود موسوم به مزج.اين غدير هيچگاه بىآب نمىماند.در شكافى است ميان دو كوه.سيلابهاى عقيق نيز در آن غدير وارد مىشود ولى به سبب تنگى گذرگاه زمين را مىكند اين كوه را كه سيل بر آن مىگذرد سقف گويند.سيل از آنجا به غدير ديگرى مىرود به نام رواوه.قعر آن را كس نديده است؛زيرا هيچگاه خشك نمىشود.سيلها از آن غدير نيز مىگذرند و به غدير طفيتين مىرود.آب آن شيرين و گواراست و از آنجا به اثبه روان گردد.در اثبه غديرى است به همين نام و نام زمين از آن گرفته شده.در آنجا ضياع و عقارى است از آن حمزة بن عبد اللّه بن زبير با نخلهاى فراوان كه سراسر وقف است.فرود آن رابغ است آن نيز بريدگى است در كوه سقف و تنگههايى است كه آب در آنها گرد مىآيد سيل عقيق.سپس به وادى عقيق و وادى ريم مىرسد.