20بسيج مىشد.
پس از رحلت پيامبر-ص-حجاز در اسلام خود پاى بر جا ماند و هيچ يك از مسلمانان مكه و مدينه مرتد نشدند.بيشتر قبايلى كه در حجاز مىزيستند،در اسلام خود پايدار بودند و همين ثبات قدم،سبب شد كه ابو بكر-نخستين خليفه-براى پايان دادن به شورشهاى اهل ردّه،بر مردم حجاز تكيه كند و سيطرۀ اسلام را بر جزيره بازگرداند و سلطۀ آن را استحكام بخشد.مسلم است كه ايمان عميق مردم حجاز عامل اصلى و اساسى در عدم ارتداد ايشان و شركتشان در برانداختن اهل رده بود.
هنگامى كه لشكر اسلام براى فتح سرزمينهاى مجاور جزيره و سيطره بر سراسر آن نواحى،در حركت آمد،حجازيان ستون اصلى و نخستين آن بودند؛زيرا ابو بكر شركت كسانى را كه سابقۀ رده داشتند،در لشكر منع نموده بود.او فقط به قبايلى اعتماد داشت كه به لوث ارتداد آلوده نشده بودند.زمانى هم كه مىخواست براى رويارويى با ايرانيان و روميان،لشكر بسيج كند،همين سياست را به كار برد.
بدون ترديد عربهايى كه در نبردهاى ايران و روم شركت مىكردند،از خادمان اهداف دولت اسلامى بودند و مىخواستند در تثبيت پايههاى اسلام و نشر سلطۀ آن،سهم بسزايى داشته باشند ولى به سبب سابقۀ اندكشان در اسلام و عدم پيوندشان با پيامبر-ص-و صحابه، نياز به زمان بيشترى بود،تا با روح و مبادى اسلام آنچنانكه بايد و شايد آشنايى يابند.
لشكريان اسلام كه در زمان ابو بكر براى فتح و توسعۀ دولت اسلام،از مدينه بيرون مىآمدند،فرماندهانشان از اهل حجاز و بويژه از مردم بكه بودند؛يعنى در ميان آنها كسانى نبودند-بجز چند تن-كه بعد از حديبيه و يا فتح مكه اسلام آورده باشند.
اهل حجاز در شهرها
چون عمر بن خطاب عهدهدار امر خلافت شد،اجازه داد كه مرتدين سابق هم در لشكر اسلام شركت كنند.پس شمار سپاهيان روى به فزونى نهاد.اينان كه به تازگى به سپاه اسلام پيوسته بودند،در پيكارها حماسهها مىآفريدند و با اخلاص تمام،از جان خويش مىگذشتند و هر چه زمان مىگذشت و شمارشان افزون مىشد بر آشنايىشان به روح اسلام و فهم و