46و سخن بزرگان پيرامون حديث ردّالشمس خواهد آمد.
دومين نفرى كه حديث را از اسماء روايت نموده حسن فرزند امام حسن مجتبى عليه السلام است،ابوالقاسم حسكانى به سند خويش از عمرو بن ثابت اينگونه روايت كرده است:
از عبداللّٰه فرزند حسن-نوادۀ امام مجتبى عليه السلام-پرسيدم:آيا حديث ردّالشمس براى حضرت على عليه السلام،نزد شما امرى مسلّم وپذيرفته شده است ؟ وى پاسخ داد:خداوند در كتاب خويش 1دربارۀ على عليه السلام بزرگتر وبرتر از ردّالشمس نازل نكرده است.
گفتم:درست گفتى جانم به قربانت،دوست دارم آن را از زبان شما بشنوم.
عبداللّٰه گفت:از پدرم حسن عليه السلام شنيدم كه مىگفت:از اسماء دختر عميس شنيدم كه گفت:روزى على عليه السلام نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم رفت تا نماز عصر را با پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بخواند،امّا زمانى رسيد كه نماز پايان يافته و حضرت در حال دريافت وحى بود،على عليه السلام وى را به سينه گرفته و خود را تكيهگاه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم ساخت،اين وضعيت تا پايان دريافت وحى ادامه يافت،وقتى حضرت به حال عادى برگشت از على عليه السلام پرسيد:آيا نماز عصر را خواندهاى ؟ على عليه السلام پاسخ داد:وقتى آمدم شما در حال دريافت وحى بوديد،شما را تا همين الآن روى سينه نگه داشته بودم.