41اين حديث را با سندهاى متعدّد از عون بن محمّد روايت كرده است، بيشتر متنها شبيه يكديگر است،در يكى از اين روايتها كه متن آن اندكى با ديگر متنها تفاوت دارد،چنين آمده است:
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم نماز ظهر را در صهباء كه در سرزمين خيبر واقع شده بجا آورد،پس از اقامۀ نماز على عليه السلام را خواسته براى انجام كارى فرستاد،وى پس از انجام مأموريت،هنگامى خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم رسيد كه حضرت نماز عصر را خوانده بود،پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم سر بر دامن على عليه السلام نهاد،على عليه السلام بدون حركت وآرام ماند تا حضرت استراحت نمايد،اين وضعيّت تا غروب خورشيد ادامه يافت،در اين زمان حضرت بيدار شده به على عليه السلام فرمود:آيا نماز عصر را خواندهاى ؟ على عليه السلام پاسخ داد:نه،نخواندهام.پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم اين گونه دعا نمود:
خدايا،بندۀ تو على در راه فرمانبردارى از تو وپيامبرت،خود را نگه داشته است،نور خورشيد را برايش برگردان.
اسماء مىگويد:خورشيد بار ديگر طلوع كرد تا اينكه روشنائيش بر كوهها تابيد،على عليه السلام از جاى خويش برخاست،وضو گرفته ونماز عصر را بجاى آورد،آنگاه خورشيد بار ديگر غروب كرد.
او اين حديث را در كتاب«تصحيح ردّالشمس»روايت نموده،كه متأسّفانه اصل آن مفقود است،ولى دو نويسندۀ ديگر احمد بن عبدالحليم معروف به ابن تيميه 1وابن كثير دمشقى 2آن را از كتاب وى نقل كردهاند.
يكى ديگر از دانشمندان اهل سنّت كه اين حديث را از طريق