125تمام شدن است. بهتر است برويم خدمتشان و اگر مقدور بود از ايشان وقت بگيريم. (هر دو با هم پيش استاد مىرويم).
محمد: جناب استاد فياض، ايشان آقا هادى، دوست بنده و مسافر ديار وحى هستند، ايدهاى دارد كه مىخواهد خدمت شما عرض كند. هر چند خستهايد، ولى سعى مىكنيم مزاحمتمان كوتاه باشد.
استاد فياض: بسيار خوشوقتم (با هادى احوالپرسى مىكند)
ايدهتان چيست؟ منتظرم بشنوم.
هادى: استاد! بر خودم فرض مىدانم از باب «مَنْ عَلَّمَنى حَرْفَاً فَقَدْ صَيَّرَنى عَبْدَاً ؛ هر كه كلمهاى به من ياد دهد، مرا بندۀ خود گردانيده است.» 1 از جناب عالى سپاسگزارى كنم. من احساس مىكنم كه مسافران حج به يك نشست تخصصى و ويژه با حضور استادانى همچون شما نياز داشته باشند تا براى رويارويى با شبههها و پرسشهاى وهابيت آمادگى پيدا كنند. اهميت كار هم وقتى بيشتر مىشود كه بگويم كاروان ما شامل جوانان مشتاق است.
استاد فياض: بحمد اللّٰه هر كاروانى از نعمت داشتن يك مدير معنوى و روحانى فاضل برخوردار است. با وجود اين، چه ضرورتى به حضور بنده است؟
هادى: حضرت استاد! حضور يك استاد متخصص كه سالها در اين زمينه كار تحقيقى و تخصصى انجام داده و