17«عبداللّٰه بنجعفر» در ايامى كه پدر و مادرش در حبشه بهسر مىبردند بهدنيا آمد و در حقيقت او نخستين مولود مسلمان در سرزمين حبشه به شمار مىآيد. در سال هفتم پدرش به مدينه آمد و تا روز شهادت وى در جنگ موته، همچنان در مدينه ماند. پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله خبر شهادت او را به مسلمانان داد، سپس رسول خدا صلى الله عليه و آله به خانۀ آنها آمد و سراغ عبداللّٰه و بچههاى ديگر جعفر، عون و محمد را از اسماء گرفت و زمانى كه او فرزندان عبداللّٰه بن جعفر را به نزد پيغمبر آورد، رسول خدا دست نوازش به سر آنان كشيد. اسماء كه چنان ديد عرض كرد: اى رسول خدا! چنان دست بر سر آنها مىكشى كه گويى پدرشان از دنيا رفته و يتيم شدهاند. پيغمبر خدا از عقل و فراست آن زن تعجب كرد، اشك از ديدگان مباركش سرازير شد و فرمود: آرى جعفر در جنگ شهيد شده است. اسماء گريست و پيغمبر او را دلدارى داد و فرمود: گريه مكن كه خداوند خبر داد، به جعفر در بهشت دو بال داده مىشود كه با فرشتگان پرواز مىكند. آنگاه اسماء عرض كرد: اى رسول خدا! اگر مردم را جمع كنم و از فضيلت جعفر به آنها خبر دهم هرگز فضيلت او فراموش نخواهد شد.
* * *
مرحوم طبرسى از «عبداللّٰه بنجعفر» روايت كرده است كه گفت: بخوبى به ياد دارم هنگامى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله بهنزد مادرم آمد و خبر شهادت پدرم را به او داد، در آن حال اشك از ديدگان آن حضرت مىريخت و به سر من و برادرم