13توصيف آنان فرمود:
«فما راعني إلّاوالنّاس كعرف الضبع الى ّ ينثالون على من كل جانب ، حتى لقد و طى ء الحسنان و شق عطفاى مجتمعين حولى كربيضة الغنم » 1؛
(پس از كشته شدن خليفۀ سوم) چيزى مرا نيازرد جز اينكه مردم - همانند موى انبوه گردن كفتار 2 به سوى من آمدند، و از هر طرف مرا در ميان گرفتند تا آنجا كه از فشار جمعيت نزديك بود حسن و حسين عليهما السلام از پاى درآيند، و دو سوى جامۀ من پاره شد؛ چنان مرا احاطه كردند كه گويى شخصى در آغل گوسفند، گرفتار شده است.»
اما اميرالمؤمنين على عليه السلام - علىرغم اصرار و پافشارى آنان در بيعت با او - از تن در دادن به درخواست آنها امتناع مىورزيد؛ زيرا مىدانست اگر خلافت را قبول كند بايد از فتنهها و آشوبهايى در آيندۀ نزديك با آغوش باز استقبال نمايد؛ چون تدابير و حيلههايى كه در برابر او اتخاذ شد اقتضا مىكرد كه كار به او واگذار نگردد و اگر هم واگذار شود بايد با فتنهها همآغوش باشد؛ زيرا كانديدا شدن و عرضه كردن گروهى خويشتن را براى خلافت