61دقّت و استوارى است و كارهاى شگفت او نيز زبان زد خاصّ و عام بود و...
در يكى از مراجعهها و از پسِ آزمايشها و...
متأسفانه آن بزرگوار با لحنى به دور از خلق و خوى پزشكى به من گفت: «فايدهاى ندارد، همسر شما هرگز باردار نخواهد شد، مىتوانى زندگانى را ادامه دهى و يا...»
من فقط گفتم: دكتر! از نوع سخن گفتن شما متأسفم، زندگى وراى فرزند داشتن هم مىتواند زيبايى و شكوه و... را به همراه داشته باشد.
اظهار نظر او را متأسفانه همسر نيك نهاد و وارستهام شنيد، و آن شب بسى اشك ريخت و گاه گفت: هر چه مىخواهد بگويد و بگويند: «دلم روشن است و به فضل خداوند اميدوار» و...
من از اين همه، با همسفر ارجمندم هيچ نگفتم...
فرداى آن روز به من گفت: مىدانى كجايى؟! مىدانى ميهمانى ؟! توجه دارى كه ميزبانت كيست؟ چرا از خدا نمىخواهى، حاشا كه اگر مصلحت باشد خداوند نياز برآمده از سوز دلت را پاسخ نگويد. گفت: