35
عقيلۀ بنىهاشم
چون موسم ازدواج زينب شد، على عليه السلام كسى را كه در حسب و نسب همدوش او بود، براى وى اختيار كرد. گروهى از نجيب زادگان و ثروتمندان بنىهاشم، طالب زناشويى با زينب بودند ولى عبدالله بن جعفر از همه سزاوارتر بود.
پدر وى جعفر برادر على و دوست پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم است كه بذوالجناحين ملقب بود و او را پدر مستمندان مىگفتند.
ابوهريره در بارۀ او گويد: پس از پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم مردى فاضلتر از جعفر يافت نمىشود!
هنگام سختى به حبشه هجرت كرد، سپس با مسلمانان بازگشت و روز فتح خيبر به مدينه رسيد. پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم او را در بر گرفت و پيشانى وى را بوسيد و گفت:
نمىدانم به كدام يك از اين دو، بيشتر خرسند باشم، فتح خيبر يا مراجعت جعفر؟ و گفت: مردم بار درختان گوناگونند و من و جعفر باريك درختيم.
سال هشتم هجرت همراه لشكرى كه عازم روم بود، رفت.
پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم فرماندهى اين لشكر را به زيدبن حارثه داد و فرمود در صورتى كه براى او حادثهاى رخ دهد جعفر امير لشكر است.
سپاهيان اسلام در بلقاء با لشكر روم رو برو شدند. مسلمانان، قريۀ «موته» را پناهگاه خود كردند و زيد پرچم را به دست گرفت و پس از آن