26
سوم: اسلام انصار
چون خدا - ى عزّوجلّ - خواست دين خود را آشكاركند و پيامبرش صلى الله عليه و آله را پيروزى و عزت دهد و وعدهاى را كه به او داده بود بر آورد، رسولاللّٰه صلى الله عليه و آله به هنگام حج با جمعى از انصار ديدار كرد و دين خود را بر قبايل عرب عرضه كرد.
وى هر سال در موسم حج چنين مىكرد. يك بار كه در عقبه ايستاده بود، گروهى از انصار، كه خدا بر ايشان ارادۀ خير كرده بود، نزد او آمدند. اينان شش تن بودند: سعد بن زراره و عوف بن حارث از بنى نجار و رافع بن مالك از بنى زريق و قطبة بن عامر از بنى سلمه و عقبة بن عامر از بنى حرام و جابربن عبداللّٰه از بنى عبيد بن عدىّ. 1
پيامبر صلى الله عليه و آله آنان را به اسلام فرا خواند. يكى از آنان گفت: بدانيد كه او همان پيامبر است كه يهود شما را به ظهور او تهديد مىكنند. مبادا كه ايشان در ايمان آوردن به او از ما پيشى گيرند. پس آنان رسولاللّٰه صلى الله عليه و آله را تصديق كردند و اسلام را، كه به آنان عرضه شده بود، پذيرفتند و گفتند ما قوم خود را در حالى ترك كرديم كه دشمنى و شرّ، آن گونه كه در ميان آنهاست، در ميان هيچ قومى نيست، باشد كه خدا به وسيلۀ تو ما را با هم متحد كند. اينك ما به نزد آنها باز مىگرديم و به سوى تو دعوتشان مىكنيم و دينى را كه به ما عرضه داشتهاى و ما پذيرفتهايم به آنان عرضه خواهيم كرد. اگر ايشان اسلام آورند، هيچ كس از تو پيروزمندتر نخواهد بود! سپس از نزد رسولاللّٰه صلى الله عليه و آله به شهرهاى خود باز گشتند، در حالى كه خود ايمان آورده و تصديق نبوت كرده