24شاه موجب شد تا به پيشنهاد «ميرزا آقا خان نورى» صدر اعظم، هنگام مراجعت وى به «تهران»، وى ملقب به «حاجب الدوله» گرديده يك قبضه قمۀ مرصّع نيز به او داده مىشود. 1
«واتسن انگليسى» در تاريخ ايران در دورۀ «قاجار»، در رابطه با «اعتماد السلطنه» چنين مىنويسد:
«مردى كه داوطلب شد بدون آن كه زن امير نسبت به حادثه مظنون شود امير را به قتل برساند، شخصى به نام «على خان حاجب الدوله» بود. او ماجراجويى زيرك و بىمايه به شمار مىرفت. امير وى را به خدمت شاه درآورد و فراش باشى همايونى شد كه مقامى نسبتاً مهم است. او براى اين كه به سرور جديد خود «اعتماد الدوله» خوش خدمتى كرده باشد، داوطلب شد كه جلاد ولى نعمت خود گردد. از اين رو هنگامى كه به كاشان آمد، پاسبانان وزير سابق خوشحال شدند، چون مىدانستند زندگانى اين مرد از امير است و لابد خبرى خوش آورده است! 2
حكم قتل امير كبير را، در حالى كه «ناصر الدين شاه» مشروب خورده و مست بود، با توطئهاى حساب شده، سوگلى شاه به خاطر وعدههاى پوچى كه به وى داده بودند، از «ناصر الدين شاه» گرفت و «ميرزا على خان اعتماد السلطنه» بىدرنگ شبانه آن را برداشت و به «فين كاشان» آمد تا حكم را به اجرا بگذارد. متن دستخط چنين بوده است:
«چاكر آستان ملايك پاسبان، فدوى خاص دولت ابد مدت، «حاجى على خان» پيشخدمت خاصه، فراش باشى دربار سپهر اقتدار، ماموريت دارد كه به «فين كاشان» رفته «ميرزا تقى خان فراهانى» را راحت نمايد در انجام اين ماموريت، بين الاقران مفتخر و به مراحم خسروانى مستظهر بوده باشد!».
«امير كبير» با خواندن اين دست خط، خواست تا به «عزت الدوله» پيغام دهد و خداحافظى كند و يا اين كه وصيت نامهاى بنويسد، ليكن اين انسان ناسپاس اجازۀ چنين كارى را نداد.
امير گفت: پس هر چه بايد بكنى بكن اما همين قدر بدان كه اين پادشاه مملكت ايران