20«حاج على خان» والد مؤلّف را كه در اين وقت از زيارت «بيتاللّٰه الحرام» مراجعت كرده بود، به حكومت و تنظيم «گيلان» فرستادند». 1
وى در كتاب ديگرش «مرآة البلدان» مىنويسد:
در مراجعت از آنجا (مكه) در «آذربايجان» سر بر آستان نواب مستطاب وليعهد گردون «مهد ناصر الدين ميرزا» نهاد و در ركاب «مهد عليا» به «دارالخلافه» آمده شرفياب حضور «همايون» گرديده به مراحم خسروانى سرافراز شد. تا اين كه «شاهنشاه» از اين دوران درگذشت و از آفتاب وجود «ناصرالدين شاه» مملكت ايران ضياء افزا گشت و نظر به ايام فترت، امور «گيلان» و «رشت» منجر به بىنظمى گشت. «نواب عليۀ عاليه مهد عليا» - كه در آن وقت به رتق و فتق امور مملكت مىپرداختند - «اعتماد السلطنه» را به جهت حكومت و انتظام آن ولايات مامور فرمودند. به اندك زمانى امور آنجا را به رشتۀ انتظام كشانيده و ماليات را به وصول رسانيده پس از تشريف فرمايى موكب مسعود به مقر سلطنت، با انجام خدمت از «گيلان» مراجعت كرده شرفيابى حاصل نمود و به مراحم خسروانى سرافراز آمده و تا آن زمان مسمّى به «حاجى على خان» بود. از عنايات شاهانه به لقب جليل «حاجب الدولگى» مفتخر و ممتاز گرديد و فراشخانۀ مباركه و سرايدارخانه و خيام خانه و مهمان خانه و معمار خانه و باغات و خالصهجاتى كه در او عمارات و ابنيۀ دولتى بود سپرده به او گشت.
امور تشريفات سفراى دول خارجه و محصلى وجوهاتى كه سال به سال به خزانه اندرون برده مىشود و عمارات و بساتين دولتى جميع ممالك محروسه و حكومت «خوار» نيز به او واگذار شد.
در تشريف فرمايى موكب همايون به «اصفهان»، در «دار السلطنۀ قزوين» حكم حكومت «اردو» و «اردو بازار» به علاوه حكومت هر ولايت تا مادام توقف موكب همايون در آن صفحات، به «اعتماد السلطنه» مرحمت شد و در سنۀ 1268 كه «ملا شيخ على» نامى كه از يكى از «خلفاى ميرزا على محمد باب» ملعون بود با جمعى از مريدهاى آن مردود در خانۀ «حاجى سليمان خان» پسر «يحيى خان» تبريزى مجلسى آراسته، آسيبِ وجودِ همايون را با يكديگر پيمان بستند تا روز يك شنبه بيست و هشتم شهر شوال همان سال، چنان كه در جلد