31فرمان خدا سر تسليم پيش آورده و در زير كارد تيز گردن نهاده، با پدر براى برپا ساختن خانه كمك مىنمايد. اين دو، دردل وادى خاموش مكه و در ميان سلسله خانه كمك مىنمايد. اين دو، در دل وادى خاموش مكه و در ميان سلسله كوهها و در زير آفتاب سوزان سروصدايى راه انداختند كه از خلال پردههاى زمان و ديوار كوهها و فضاى بيابانها به جهات مختلف جهان پخش مىشود و پيوسته صداى آنها به گوش مىرسد. ابراهيم بالاى ديوار ايستاده، اسماعيل سنگهاى سياه برّاق را كه خطوط ادوار گذشتۀ زمين بر آن نقش بسته و اسرار تكوين زمين از آن خوانده مىشود، به پايۀ بنا نزديك مىنمايد. اين پسر مولود فكر و روح آن پدر است، مثل همان پدر چشم جهانبينى دارد. گذشته و آيندۀ جهان را مىنگرد، اين پدر و فرزند در هنگام ساختن خانه يك نظر به جهان بزرگ و عالم بالا دارند، كه سراسر در برابر اراده و مشيت تواناى حق تسليمند و گرد مركز وجود و حكمت ازلى او طواف مىنمايند. نظرى به دنياى انسان دارند، مىنگرند كه ذلّت بندگى و عبوديت بر سر همه خيمه زده، بندگى شهوات، بندگى گذشتگان، بندگى اوهام، بندگى اصنام؛ مىنگرند كه انواع شهوات و اوهام عقل و فكر انسان را استخدام نموده و بر پاى فكر و دست همت غل و زنجير زده، اوهام گذشتگان سرها را در مقابل خود خم نموده و جملۀ خلق كوركورانه يكديگر را به رشتۀ عبوديت مىكشند. زارع و كارگر بندۀ استثمارگر است. استثمارگر بندۀ سپاهى است، سپاهى بندۀ قوانين و رسوم بشرى است. قوانين و رسوم، رشتههاى بندگى حكام و درباريان است و آنها بندۀ اصنام و اوهامند. با نظر ديگر مىنگرند كه جهان و