24بپذيرد، مردان اصلاح از رنج و فداكارى خود جز ميوۀ يأس، بهرهاى ندارند و جز روحى خسته و دلى آزرده با خود به گور نمىبرند.
ابراهيم بزرگ بايد براى تأسيس مدرسۀ حقپرستى و آزادى، به امر خداوند محلّى را بجويد كه از همۀ اين آلودگىها پاك باشد، از دسترس تمدنها و افكار و اوهام و كشمكشها و سياستها و حكومتها و تهييج شهوات دور باشد. دست تقدير خداوند او را از شهرها و مراكز تمدن ريشهدار عبور داد و از بابل و شام و مصر و از بيابانهاى وسيع و دشتهاى سبز و خرم گذراند و با چشم حقبينى، اين سرزمينها و شهرها را مطالعه كرد. هيچيك را لايق تأسيس خانۀ خدا نديد.
در ميان بيابان شنزار حجاز و در وسط بيابان ريگ و سنگلاخ دور از هر تمدن و كاخ و در عمق درهاى كه سلسله حصار كوهها آن را احاطه نموده، مكان مناسب را يافت.
قطعهاى را يافت كه پيش از پيدايش قطعات ديگر و وجود انسان، مانند لؤلؤ مىدرخشيد، پيش از آنكه مردم يكديگر را به عبوديت خود آرند و در راه ظلم و ستم غوغا روى زمين راه اندازند، اوّلين تابش نور حيات بر آنجا بود، سالهاى دراز، نور بر آن مىتافت و نسيم بر درياها مىوزيد فرشتگان بر اطراف زمين بال مىزدند و روح حق و ارادۀ خدا بر زمين حكومت داشت. در حقيقت نخستين نقطۀ استقرار، عرش پروردگار بود.
در روايات وارد است كه آدم و حوّا، پس از آنكه موقعيت نخستين خود را از دست دادند و در زمين هبوط نمودند، وسيلۀ رسيدن