56كرد، امّا آنها از يارى وى سرباز زدند، ناگزير بر كوه ابوقبيس رفت و فرياد مظلوميت برآورد. زبير بن عبدالمطّلب اين را شنيد، حركت كرد و گفت: كيست به يارى مظلوم بشتابد؟ سپس گروهى كه نامشان از نظر گذشت (سران قبايل مكّه) گرد آمدند و پيمان حلفالفضول بستند و نزد عاص بن وائل رفته و حق مرد زبيدى را از او ستاندند. 1
به اينگونه بود كه گامهاى استوار پدر زهرا عليها السلام همه با تأييدات خداوند بزرگ همراه بود كه او را به كار نيك هدايت فرمود تا جز در طريق حقّ ره نسپارد و جز در مجلس حق ننشيند.
پيامبر در جوانى كار مىكرد و با عرق پيشانى تحصيل روزى مىنمود و عمويش بر او نظارت داشت، هر چند در جوانى آن حضرت شغل خاصّى نداشت ولى روايات متعدّد مىگويد كه: او شبانى مىكرد و در طفوليت در بنىسعد، گوسفندان را به چرا مىبرد. در بيست و پنج سالگى به تجارت شام سفر كرد و با مال خديجه بازرگانى مىنمود.
ابناسحاق گويد: «خديجه بنت خويلد، بانوى تاجرپيشه و صاحب شرافت و ثروت بود. او از مردان براى تجارت يارى مىجست و مالش را به مضاربه مىداد. قريش نيز مردمى تجارت پيشه بودند. همينكه خديجه صدق گفتار، امانتدارى و كرامتِ اخلاقى محمّد صلى الله عليه و آله را شنيد، پيشنهاد كرد كه با ثروت او تجارت كند و رهسپار شام گردد تا سودى افزونتر از ديگران به او دهد؛ غلام خود «ميسره» را نيز در خدمت او گماشت.
رسولخدا صلى الله عليه و آله اين پيشنهاد او را پذيرفت و با ثروت خديجه به تجارت پرداخت و با ميسره (غلام خديجه) رهسپار شام گرديد. 2
سفر پيامبر به شام نخستين رشتۀ ارتباط [ با خديجه] در آن پيوند مبارك بود. همينكه پيامبر از شام به مكّه برگشت، خديجه امانت و بركت فراوانى در مال خود ديد كه سابقه نداشت! ميسره نيز آنچه را در خلال سفر از خُلقِ خوش، بزرگوارى، درايت، عقل، صدق و امانتِ محمّد صلى الله عليه و آله ديده بود براى خديجه تعريف كرد، خديجه گمشدۀ خود را در اين