43
آتش زنه را بر هم زد، روشنگر باشد.» 1
آرى، اين است نياى پاك، كه تن به افسونِ زيبا رويان مكّه نمىدهد؛ شهرى كه در آن عادات جاهليّت موج مىزد و رذائل اخلاقى شيوع داشت. در اين شهر عبداللّٰه داراى قلبى است كه عفّت، طهارت و پاكدامنى از آن مىجوشد و موج مىزند، هر قدمى كه برمىداشت بر محاسبۀ پاكى و مقياس عفاف و رهگذر پاكدامنى بود.
اين است ذريّهاى كه هر يك به ديگرى پيوند خوردهاند و خاندانى كه در فضاى عطرآگين شرف و سيادت، از فضايل اخلاق و خصالِ خجسته برخوردارند.
جدّۀ زهرا، آمنه بنت وهب
آمنه، بانويى پاك بود، كه خدايش از ميان زنان جهان برگزيد تا مادرِ سرور انسانها باشد، در رحم خود او را بپروراند و با خون و عواطف خويش تغذيهاش كند.
او گرامىترين دوشيزۀ قريش، از بنىزهرةبن كلاب، برادر قصىّ بود و اين دو، شريفترين افراد قريش بودند. پدرشان وهب پسر عبدمناف بود كه در شرف و نَسب، آقايى داشت و مادرشان از فرزندان عبدالدار بود.
بدينسان، آمنه برگزيدۀ قريش از جهت پدر و مادر است، كه عبداللّٰه پسر عبدالمطّلب وى را به همسرى برگزيد و اين زوج گرامى، برگزيدۀ نخبگان قريش بودند؛ چنانكه رسول مكرّم صلى الله عليه و آله فرمود:
«خداوند همواره مرا از صلبهاى پاك به رحمهاى پاك منتقل مىكرد، در حالى كه پيراسته و مهذّب بودم و اگر نسلى دو شاخه مىشد، من در بهترين آنها قرار داشتم!»