37عبدالمطّلب به پسرش زبير سفارش كرد و زبير به ابوطالب و او به عباسبن عبدالمطّلب.
پايبندى به عهد و پيمان از صفات برجسته است كه همواره مايۀ افتخار بوده و ياد آن بر زبانها جارى گشته است و چنين بود عبدالمطّلب جدّ بزرگِ فاطمۀ زهرا عليها السلام ، و مىدانيم كه اوصاف به وراثت از پدران به فرزندان و نوادهها منتقل مىشود و فروع از اصول، مايه مىگيرد و بدين گونه بود كه زهرا از دودمان پاك مصطفى صلى الله عليه و آله برگزيدۀ گزيدهها است.
يكى از وقايع و شواهد تاريخى كه دلالت دارد عبدالمطّلب مردى مبارك بود و پيوند روحى با خدا داشت، داستانى است كه رقيقه دختر صيفى بن هاشم، نقل مىكند؛ او مىگويد:
«سالهاى قحطى بر قريش گذشت كه دارايىها بر باد رفت و جانها در معرض هلاكت قرار گرفت. در خواب شنيدم هاتفى را كه مىگفت: اى گروه قريش! پيامبرِ مبعوث از شما است كه زمان ظهورش مىرسد و براى شما باران و خرّمى و فراوانى نعمت را مىآورد.
اينك بنگريد مردى شريف را، با استخوانهاى درشت، سفيد روى با ابروان به هم پيوسته با مژههاى بلند، موى مجعّد، گونههاى هموار و بينى كشيده؛ او و همۀ فرزندانش جمع شوند و از ميان هر قبيله مردى بيايد و خود را پاك و پاكيزه كنيد و خوشبو سازيد و ركن «حجر الأسود» را استلام كنيد، آنگاه بر قلّۀ ابوقبيس رويد و آن مرد از خدا باران طلب كند و شما آمين گوييد، كه براى شما باران ببارد. صبح شد و اين خواب را براى آنها گفتم.»
بررسى كردند ديدند مردى كه اين صفات را دارد عبدالمطّلب است. همه نزد او گِرد آمدند و از هر قبيله مردى آمد و همان كار كه در خواب ديده بودم، انجام دادند و بالاى كوه ابوقبيس رفتند و با آنها كودكى بود كه بعداً به رسالت مبعوث شد! عبدالمطّلب پيش آمد و گفت: بار خدايا! اينها بندگان تو و فرزندان بندگان تو و كنيزان و دختران كنيزان تو هستند و ما را پيش آمدى شده كه خود مىبينى، سالهاى قحطى بر ما گذشته و چهارپايى باقى نگذاشته و بر جانها تاراج زده، پس قحطى از ما بردار و باران و فراوانى نعمت بر ما ارزانى دار! ديرى نگذشت كه سيلها جارى شد و به بركت رسول خدا صلى الله عليه و آله مردم