30پايش بايست و محكم باش. اگر بدانى كه نپرداختن خمس يك نوع دزدى از اموال ديگران است هيچوقت راضى نمىشوى كه براى خودت عنوان دزد درست كنى، تازه هر چه هم بدهى يكپنجم باقيمانده درآمد ساليانه است چهارپنجمش براى خودت مىماند؛ از طرفى خانه، ماشين سوارى، وسايل ضرورى زندگى و چيزهايى مثل اينها كه خمس ندارد.
خيلى نترس.
ناصر: پناه بر خدا كه چطور ما به مال دنيا چسبيدهايم، اسم دادن پول كه مىآيد حاضريم از همه چيز دست برداريم، خدا كند كه اين شرايط باعث كمرنگ شدن اين عشق خدايى نشود.
على: يك غيبتى هم ديروز از ايوبخان كردى كه بايد از او حلاليت بطلبى تا اساس و شروع كار با حرام همراه نباشد.
ناصر: بابا از اين حرفها زياد مىزنيم، همديگر را مسخره مىكنيم؛ دست مىاندازيم، جلسات مزاح و شوخى داريم، يعنى مىگويى همه اين كارهاى ما حرام است.
على: نمىگويم مزاح و خنده حرام است ولى غيبت حرام است، و ما ديروز غيبت كرديم و بايد عذرخواهى كنيم.
ناصر: نگاه كن بنده خدا حلالزاده بود، آن طرف خيابان دارد صحبت مىكند. ايوبخان، ايوبخان! حرفت تمام شد بيا باهات كار دارم.
ايوبخان: سام عليكم، فرمايشى بود؟
على: سلام عليكم.
ناصر: سلام ايوبخان، بفرماييد داخل مغازه.