21سلمانِ فارسى كه مىگفت: با رسول خدا بيعت كرديم مبنى بر اينكه از نصيحت و ارشاد مسلمين دريغ نورزيم و پيرو و دوستدارِ علىبن ابىطالب باشيم.
و ابوسعيد خدرى كه مىگفت: مردم به پنج امر موظف گشتند، امّا به چهار امر عمل كردند و يك امر را ترك گفتند. وقتى از او راجع به آن چهار امر سؤال كردند پاسخ داد: نماز، زكات، روزۀ ماهِ رمضان، و حج [كه مردم بدانها عملاً پاىبند بودند [. پرسيدند آن امرى را كه مردم به آن بىاعتنايى كردند چيست؟ گفت: ولايتِ علىبنابىطالب. گفتند: آيا ولايت على مانند آن چهار امر و در كنار آنها فرض و واجب است؟ پاسخ داد: آرى، همراه آن چهار امر اين امر نيز به سانِ آنها برخوردار از وجوب و ضرورت است.
و ابىذرّ غفارى، و عماربنياسر، و حذيفۀ بن اليمان وذىالشهادتين يعنى خزيمۀ بن ثابت، وابوايوب انصارى، وخالد بن سعيد بن عاص، وقيس بن سعد بن عباده كه همگى به ولايت و تشيع نسبت به على نامور و معروف بودهاند».
آنگاه محمد كردعلى مىگويد:
«اما نظريۀ پارهاى از نويسندگان - مبنى بر اينكه پديدآمدنِ گروهى به عنوانِ «اهلِ مذهبِ تشيع» از بدعتها و نوآورىهاى عبدالله بن سبأ، معروف به «ابن السَوْداء» مىباشد - نظريّهاى نادرست است و از قِلَّتِ معرفتِ اين نويسندگان نسبت به حقيقتِ مكتبِ «اهلِ