33عليهم - را مىشنيدند، لباسهايشان را به سر مىكشيدند و گوشهايشان را با انگشتانشان مىبستند كه مبادا صداى پيغمبر به گوش آنها برسد ( يَسْتَغْشُونَ ثِيٰابَهُمْ 1و يَجْعَلُونَ أَصٰابِعَهُمْ فِي آذٰانِهِمْ ) ؛ چون حرفهاى پيامبران را سحر و اسطوره مىپنداشتند، كسانى بودند كه: «أَحٰاطَتْ بِهِ خَطِيئَتُهُ ». 2
يكى از بارزترين مصاديق سير الىاللّٰه جريان حج است يعنى انسانى كه حج مىرود، سفر الهى دارد.
حج: فرار الىاللّٰه
گرچه انسان مىتواند در همه جا خدا را عبادت و زيارت كند و ضيف الرحمان باشد، ولى ذات اقدس الٰه، بعضى از مكانها و بعضى از زمانها را براى ضيافت و پذيرايى، مشخّص و آماده كرده است. همان «فَفِرُّوا إِلَى اللّٰهِ » كه در ذيل اين آيه كريمه آمده است يعنى سفر حج، فرار از غير خداست به سوى خدا. چون خدا همه جا هست، معناى «سير الىاللّٰه»، سير مكانى يا زمانى نخواهد بود. خدا در هر زمان، در هر زمين و در همه جا هست (وَ هُوَ الَّذِي فِي السَّمٰاءِ إِلٰهٌ وَ فِي الْأَرْضِ إِلٰهٌ ) 3.
حج، يك سير خاصى است كه «فرار الىاللّٰه» به «حج» تفسير شده است. در اينجا فرار الىاللّٰه يعنى انسان ما سواى اللّٰه را ترك كرده و اللّٰه را طلب كند. پس يكى از اسرار حج، ترك ما سواى خدا و طلب خداست.
پس اگر كسى حج را به قصد تجارت يا به قصد شهرت و يا به قصد و نيت ديگرى - غير از خدا - انجام داد، اين فرار «عن اللّٰه» كرده است نه فرار «الىاللّٰه». همانطور كه جهاد «عن اللّٰه» داريم و جهاد «فىاللّٰه». آنچه كه در قرآن دستور رسيده است: «اَلَّذِينَ جٰاهَدُوا فِينٰا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنٰا» 4است.