31انجام حج، با اخلاص و آگاهى بيشترى اقدام مىكند. چون همۀ اينها از مخزن غيبت نشأت گرفته است و در مخزن غيب جز فرشتگان چيز ديگرى نيست.
در اصطلاح دينى، از موجودات مجرّد كه مصون از لوثِ نقص، عيب، معصيت، نسيان و عصيان است به «فرشته» تعبير مىشود. ملك و فرشته موجود منزّهى است كه گناه نمىكند و مرگ ندارد، نقص و عيب در او نيست. باطن نماز و حج اين چنين است. اگر كسى نماز و حج واقعى و مانند آن را به جا آورد، با فرشتهها هم صحبت و همسفر است. او با ملك زندگى مىكند و ملائك هم با او مأنوسند.
بعضى از روايات، در ذيل آيۀ كريمۀ «فَفِرُّوا إِلَى اللّٰهِ » 1، گفتهاند: منظور از «سير الى الله » در اين آيۀ كريمه همان «حج» است. گرچه انسان به هر سَمت كه روى آورد، وجه خداست و چهرۀ الهى را مىبيند (فَأَيْنَمٰا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللّٰهِ ) 2 همين انسانى كه مىتواند به هر سو بنگرد خدا را ببيند، ممكن است به جايى برسد كه: «أَحٰاطَتْ بِهِ خَطِيئَتُهُ » 3 يعنى: «اينما تولوا فثم وجه الشيطان ». بنابراين انسان حريم و حدود خود را خودش مىسازد.
اگر راه گناه را طى كند اطرافش پر از شياطين و مار و عقرب مىشود و به هر سو كه بنگرد، شيطان و مار و عقرب مىبيند. چرا كه خطا و گناه او را احاطه كرده و راه توبه به رويش بسته شده است.
گاهى، گناه در بيرون دروازۀ قلب است. انسان مىفهمد كه دارد بد مىكند و احتمال توبه در او هست. يك وقت هم گناهان از درون به بيرون راه پيدا كردهاند كه زمينۀ «نٰارُ اللّٰهِ الْمُوقَدَةُ اَلَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ » 4را - معاذ اللّٰه - فراهم كرده است. در اين حال نمىبيند كه بد مىكند. بلكه