30امرى اعتباريند. مجموعۀ حركات و سكنات زير پوشش يك عنوان، به نام «نماز»، «حج»، «صيام» و... قرار مىگيرد و درست است كه اينها وجود خارجى ندارند، اما به يك واقعيتهايى متكى هستند و منشأ پيدايش بسيارى از واقعيات مىباشند. چه اينكه خيلى از واقعيتها، در اعتبارِ اين اعتباريات سهيمند.
امور اعتبارى به استناد منشأهاى تكوينىشان، از مخزن غيب نازل شدهاند و اگر كسى اين امور اعتبارى را بشناسد و عمل كند، به ريشۀ آنها كه آن مخزن غيب است مىرسد. اينكه وارد شده است كه نماز، روزه، زكات، حج، و اعمال ديگر، در قبر به صورت زيبايى در مىآيند و ولايت اولياى الهى از همه زيباتر جلوه مىكند، ناظر به همين است كه هر كدام از اين عبادتها يك واقعيتى دارد كه انسان در برزخ نزولى يا صعودى با آن واقعيتها آشنا مىشود.
اوحدى از انسانها قبل از اينكه نماز به اين عالم بيايد در برزخ نزولى به حقيقت آن آگاهند. انسانهاى متوسط و عادى بعد از مرگ، حقيقت نماز را مشاهده مىكنند و مىبينند كه نماز يك فرشته است، روزه يك فرشته است، حج يك فرشته است و در قبر با اين فرشتهها مأنوسند. اين حقيقت نماز است.
حقيقت حج
اگر كسى بداند كه حقيقت نماز فرشته است، هنگام اقامۀ آن، با يك نيت والا و برترى وارد نماز مىشود، همچنين اگر كسى بداند حقيقت و درون حج، مَلَك است و با مَلَك مىخواهد همپرواز شود، قهراً براى