17مىكنيم ولى به سنگى ديگر، سنگ ريزه پرتاب مىكنيم. آرى يكى «سنگ ولايت» است و ديگرى «سنگ برائت»!
مسجدالحرام؛ مسجدى كه احترام مخصوص دارد. مهندس آن خدا، معمارش آن ابراهيم(عليهالسلام) ، كارگرش اسماعيل(عليهالسلام)، بتشكنش على(عليهالسلام)، و امام جماعتش محمّد(صلىاللّٰه عليه و آله و سلم)، اقتدا كنندهاش خديجه - س - ، مؤذنش بلال و آبش زمزم است.
در كنارش صفا، برگردش مردم، مدفن انبيا، معراج رسول خدا (صلىاللّٰه عليه و آله و سلم) و توبهگاه گناهكاران است!
براى ورود به آنجا چهار بار غسل مىكنيم:
يك بار براى احرام بستن از بيرون منطقه.
بار دوّم براى ورود به منطقۀ امن.
بار سوّم براى ورود به مكّه.
چهارم براى ورود به مسجدالحرام.
خدايا! اينجا كجاست كه بايد چهار بار خودم را بشويم و آيا اين همه ويژگى براى چيست؟
مكّه «جغرافى» نيست، «تاريخ» است. «زمين» نيست، «زمان» است.
راه ورودى آن بسته و محدود نيست، از هر طرف مىتوان وارد شد، چند ميقات داريم.
اگر عمرى به هركس لبيك گفتهايم، الآن تنها به خدا لبيك مىگوئيم يعنى اى خدا آمدم! به كسى مربوط نيست كه خوب يا بدم، صاحب خانه مرا آورده است. اگر او دوستم نداشت نمىآوردم. من مهمان او هستم.
آن قدر لبيك را تكرار مىكنم تا در عمق جانم لذّت بندگى را درك كنم.