14مسافران است، مسافرانى كه آنان را اشتياق زيارت و شوق ديدار بدين سوى كشانده است.
در محضر پيامبر
به مدينه وارد مىشوى، مدينه ديگر حال و هواى ديروز را ندارد، بسيارى از آثار تاريخى آن كه مىتواند تو را بر بال خاطرهها بنشاند و تا دور دستهاى تاريخ ببرد، ويران شده است، اما تو كه هويت تاريخىات را از دست ندادهاى، از وراى اين همه ديگرسانىها حقايق را خواهى ديد و در آن سوى آنچه به وجود آمده است پيوندت را با گذشتهها بازخواهى شناخت.
اكنون مدينه است؛ با آثارى شگرف و هيجانبار.
مدينه است؛ شهر پيامبر و شيران روز و پارسايان شب.
مدينه است؛ شهر ايثارها و مقاومتها، رادمرديها و بزرگىها از يكسوى، و از ديگر سوى...
نه، من تاريخ نمىگويم، بگذار سحرگاهان به سوى پيامبر (ص) برويم، و از شهر پيامبر (ص) بگوييم، شهر زيباييها عظمتها و... آرى از مدينه مىگويم.
مدينه در قلب جزيرةالعرب سرشار است از خاطرهها و يادها. جاى جاى آن مكانهايى است آكنده از خاطره كه بارِ سدهها حادثه را به دوش دارد. مساجد كهن در اين ديار از جلوه شگرفى برخوردار است امّا چه كسى مىتواند انكار كند كه مسجد النبى (ص) اين پايگاه توحيد و جايگاه فرياد عليه شرك و كفر و خاستگاه قهرمانان بىبديل تاريخ، دُرّ شاهوار اين مجموعه است. مسجدالنبى (ص) كه اكنون براساس ضرورتهاى تاريخى و اجتماعى بسى گستردهتر و عظيمتر از آنچه كه بوده، شكل گرفته است. در اين ايّام صدها هزار انسان دلداده بحق و عاشق رسولالله را به خود فرامىخواند. در دل شب و آستانه دميدن سحر كه جهان در خوابى سنگين غنوده است، راههاى منتهى به مسجد چونان جويبارى زلال، شاهد ترنم قطرههايى است كه مىروند تا در اين وادى قدس،