13ديار دوست در انتظارند تا سعوديان مقدمات گذشت آنان را به مقرّشان در فرودگاه، فراهم آورند. كار به كندى پيش مىرود، و نوبت بازنگرى وسايل كه فرامىرسد سختگيرى شدّت مىيابد. تمام محتواى چمدانها بر روى سكوها فرو مىريزد و با حساسيّت و ودقّت نگريسته مىشود، دست نوشتها بيشتر از هر چيزى، حساسيّت را برمىانگيزد، برخى از كتابها با اندكى تورّق، راهى چمدان مىگردد، امّا برخى ديگر را بايد مأموران اطلاعات ببينند، صداى مفتّشان بلند مىشود كه: اعلام، اعلام.
فردى مىآيد و گاه با نگاهى اخمآلود و از سر خشم، كتاب را به يكسو مىافكند و با صدايى زير و بم دار فرياد مى زند كه: ممنوع. اعلام ممنوعيّت چرا بردار نيست! وديگرگاه به سوى متاع پرتاب مىشود كه نشان بى مانع بودن آن است.
در پيشديد ما چمدان جناب بىآزار شيرازى مورد بازرسى قرار گرفت كه با ديدن دو مقاله، حساسيت افزون يافت از اين روى وى را به محلّ اطلاعات بردند.
ايشان پس از بازرسىهاى دقيق بدون اينكه مقالهها را بازگردانند، بازگشت. تمام صفحات گذرنامه وى را زيراكس كرده بودند. يكى از مقالات وى نقد فتواى مزوّرانه و زشت عبدالله بن جبرين در «حرمت اكل ذبيحۀ» شيعه بود.
محل استقرار كاروان را يافتيم و نشستيم، چهرهها شاداب و نگاهها سرشار از رضايت است. شب از نيمهها گذشته، كاروانها در حال انتظار براى كوچ به سوى مدينهاند، برخى از اينجا و آنجا گفتگو مىكنند، گروهى در حال استراحتند و بعضى آرام در گوشهاى به راز و نياز پرداختهاند و خداى را براى توفيق به دست آمده سپاس مىگويند، مسؤولان كاروانها با همت مجريان سختكوش نهادهاى مسؤول ايرانى در حال فراهم آوردن وسائل كوچ هستند، و برخى مشغول پذيرايى از راهيان ديار دوست. اذان صبح فضاى فرودگاه را عطرآگين مىكند، تكاپوى شگفتى تمام فرودگاه را مىگيرد، زائران به نماز مىايستند، جلوۀ هيجانبار و زيبايى است. پس از نماز گروهها آهنگ كوچ دارند، اتوبوسها آمادهاند و راهيان در التهاب ديدار دوست.
«طريق الهجره» اتوبانى كه جدّه را به مدينه متّصل مىكند اكنون پذيراى بهترين