87آنان در سر مىپروراندند و عملى مىساختند تبديل به نيكى و خير مىشد. تا آنجا كه از فضايل و برترىها و سوابق درخشان آنان تا حد بسيارى بهدست ما رسيده كه هرگز ديگران به مرز آن نمىرسيدند... و اگر نبود اينكه ارزشهاى انسانى و فضايل على(ع) و فرزندانش همچون «قبله» مشهور بود و همچون سنتهاى محفوظ فراوان بود، با آن شرايط و حقپوشىهايى كه ذكر شد، در روزگار، حتى يك سخن هم از آنان بهدست ما نمىرسيد...». 1
اهميت اين نقلقول مفصل، بيشتر در آن بود كه از قول شارح معتزلى مذهب نهجالبلاغه، يعنى ابن ابىالحديد نقل شده است نه ديگران.
در زمان بنى عباس نيز اين گونه سياستها رايج بود. حتى با جذبِ اديبان و خريدن شاعرانِ دنيا طلب، آنان را وادار مىكردند كه در مدح و ستايش خلفا و در مذمّت و بدگويى و انتقاد از آلعلى(ع) شعر بگويند و براى سرودههاى خود، جايزه و صله دريافت نمايند. 2
اين برنامه تا آنجا گسترش يافته بود كه عدهاى نهچندان كم از شاعران براى دريافت جوايز فراوان و رسيدن به مال و مقام و تقرب به دستگاه خلفا، بهخصوص در زمان هارونالرشيد، به ادبيات فروشى مشغول بودند و گوهر شعر را به پاى سفلگانى همچون هارون مىريختند و با بدگويى از آلالبيت و حتى حضرتزهرا(عليها السلام) به درهم و دينار مىرسيدند. 3
امام موسى بن جعفر(ع) چرا سالها در زندان هارونالرشيد به سر برد؟ جز براى اينكه از دسترس مردم دور باشد؟
امامرضا(ع) چرا مورد كينه و حسد مأمون بود و حتى مأمون اجازه نداد كه نماز عيد را به پايان برساند و از نيمۀ راه باز گرداند؟ جز براى وحشت از اينكه ديدهها و توجهها به سوى امام جلب مىگردد و اين براى حكومتِ مأمون خطرناك است؟!