66بدن، رو به ضريح و قلب، پشت به امام، مگر «زيارت» محسوب مىشود؟
به ديدار چه كسى آمدهاى؟.. و چه مىگويى؟.. و چه مىخواهى؟.. و چه حالى دارى؟
اينجاست كه بايد ديد، الگوها و اسوهها چگونه زيارت مىكردهاند و زيارت را چگونه تلقّى مىكردهاند و زيارتشان، تجديد عهد با امام و حضور در محضر او بوده است.
هدف آن نيست كه تاريخ بنگاريم.
اما... اشاره به چند نمونه از زيارتعالمان دين، سازنده و مفيد است.
1. علامۀ امينى
دلباختگى مرحوم علامۀ امينى (صاحب الغدير) به مقام اهلبيت و حضرات معصومين، زبانزد خاص و عام بود، شور و شيدايى او نسبت به ائمه(عليهم السلام) بهويژه نسبت به حضرت امير(ع)، در زندگيش، در آثار و تأليفاتش، در قلم و قدمش، در خطبه و منبرش، در اشك و زيارتش، مشهود بود.
عطرى از عترت، بر وجود او هاله افكنده بود.
به يكى دو نقل، در مورد كيفيت زيارت كردن او اكتفا مىكنيم. چنان با انقلاب حال، در حرم زيارت مىخواند كه ديگران را نيز منقلب مىكرد و به همخوانى زيارت وا مىداشت.
به نوشتۀ يكى از انديشمندان معاصر:
«...اولين بارى كه چشمم به چهرۀ مردانۀ اين نابغۀ عصر افتاد، در حرم مطهر حضرتِابا عبدالله الحسين(ع) بود. معظّمله را در حالى يافتم كه مانند كوهى از وقار و اخلاص ايستاده، مشغول زيارت بود و قطرات اشك، پيوسته، مانند دانههاى مرواريد، روى محاسن مباركش مىغلتيد. قيافه و هيمنه و ابهّت و قدّ و قامت رشيد و بسيار موزون. به سخن ديگر: مجموع شخصيتِ صورى جالب توجه معظّمله، هر جويندهاى را وادار مىكرد تا بپرسد: اين شخصيت جالب و ممتاز، با آن قيافۀ مردانه، چگونه است كه قلبى چنين حسّاس و لطيف و پر از