60در عتبات ائمه حضور يافتن و به «حساب» خود رسيدن، به گذشتۀ خويش و اعمال خود توجه كردن و تصميم به «پاك بودن» و «خوب زيستن» گرفتن، از آثار ديگر زيارت است.
گناه، زائدهاى است، روييده بر تنۀ اخلاق انسان،
غفلت، آفتى است، افتاده به جانِ «قلب»،
هواپرستى، باد مسمومى است، وزيده بر گلستان «فطرت»،
دنيا زدگى، كِرمى است ساقهخوار، چسبيده به شاخۀ «وجود»،
شهوات، آتشى است هستىسوز، افتاده به خرمن «ايمان»،
«زيارت» چه مىكند؟.. وقتى يك زائر در مقابله با حرمهاى مطهر و شخصيتهاى معصومين به فكر مىافتد كه خطاها و لغزشهاى يك عُمر را جبران كند، شانههايش مىلرزد، اشك مىريزد و از خودش بدش مىآيد و براى اصلاح گذشتهاش تصميمهايى اساسى مىگيرد.
زيارت، مؤمن را در آستانۀ ايمان مجسم و در عتبۀ اسوههاى اخلاق، مىنشاند،
فطرت را، زير اشراقِملكوتِمرقد معصومين، آفتزدايى مىكند،
زيارت، آبى ابراهيمى است كه بر آتش شهوت نمروديان ريخته و آن را سرد و سلامت مىكند،
زيارت، انسان را به خطاهايش «متوجه» و «معترف» مىكند و در او، بارقۀ «اميد» و «مغفرت» مىآفريند. زائر، بايد خود را در چنين جايگاه و مقامى احساس كند.
در زيارت امامان مدفون در قبرستان بقيع مىخوانيم:
«وَهذا مَقامُ مَنْ أَسْرَفَ وَأَخْطَاَ وَاسْتَكانَ وَأَقَرَّ بِما جَنى وَرَجا بِمَقامِهِ الْخَلاصَ...». 1
اينجا، محل ايستادن و جايگاه كسى است كه اسراف و خطا كرده است، اينجا كسى در حضورتان ايستاده كه شكسته و خاكسار، به جرم خويش اقرار مىكند، و به