308فكر و ايده و آرمان آنان را بپذيرد و با مرامشان هماهنگ باشد، با آنان همسو و هماهنگيم و هركه با «خطّ اهلبيت» در ستيز باشد، در ستيزيم، هرجا كه باشد، هركه باشد، هرزمان كه باشد. مسأله از انحصار در عصر و زمان ائمه بايد بيرون كشيده شود. همهجا و هميشه... «الى يوم القيامه».
اينك، نه اصحاب حسين(ع) هستند كه با آنان دوستى كنيم، نه لشگريان يزيد زندهاند كه با آنان نبرد كنيم. ولى حسينيان تاريخ، حضور دارند و يزيديان، به كفر و شيطينت، در سطح جهانى مشغولند.
هنوز هم عصر حضور ائمه است، گرچه امام دوازدهم از چشم ما پنهان است.
هنوز هم دورۀ ستمگرى پيروان خطّ اموى و عباسى است، منتهى در شكل ديگر، با چهرههاى جديدى از حجاج و يزيد و متوكّل!
بهعلاوه، دوستى و دشمنى، تنها در محدوۀ «دل» و مودت و برائت قلبى خلاصه نمىشود. سخن از قتال و حرب است، نهتنها احساس باطنى. وقتى تعبير «جنگيدن» با كسانى كه با ائمه مىجنگند مطرح مىشود چه چيزى به ذهن مىآيد؟ آيا جز شمشير و سلاح و ميدان و خون و شهادت؟ در زاويۀ خانه و كنج مسجد و عزلت و تنهايى و انزواى فردى كه صحنۀ «حرب» وجود ندارد!...
اين فراز از زيارت، «پيمان جهاد و شهادت» است، و كلام امام، بيان كنندۀ «ولايت خون و شهادت» و «برائت جنگ و شمشير» است.
در بسيارى از اين تعبيرها، ائمه نفرمودهاند كه بگوييد با دشمنانتان «مىجنگيم»، - بهصورت فعل مضارع - بلكه با تعبير مصدرى بيان شده است. يعنى نفرمودهاند «نحارب»، يا «محارب» بلكه فرمودهاند: «حَرْب» و «سِلم» يكپارچه جنگ، يا صلح، ما با دشمنانتان، «جنگيم» و با دوستانتان «صلح»!
شيعيان ائمه را در عمل، و در صحنۀ «تولّى» و «تبرّى»هايشان با همخطّان آن پيشوايان و با ستيزكنندگان با راه و منطق آنان بايد شناخت... امروز هم صحنۀ درگيرى پيامبر و ابوسفيان است و ميدانِ كربلا... ياران حسين(ع) را از چه راهى مىتوان