303و وسوسههاى دنيا خواهانۀ بسيارى هست و هر دم احتياج به تقويت و الهام است، و رسيدن موجى از پس موج ديگر... و براى آن كس هم كه چندان قاطع و استوار در راه نيست. او را به راه مىكشد و اين سويى مىسازد.
در زيارت حضرت صديقۀ طاهره(عليها السلام) مىخوانيم:
«خدا و رسولان و فرشتگانش را شاهد مىگيرم كه من راضىام از آنكه تو از او راضى بودى، خشمگينم، از كسى كه تو بر او خشم گرفتى، بيزارم از آنكه تو از او برائت نمودى، دوستدار آنم كه تو دوستدارش بودى، دشمن آنم كه تو دشمنش بودى، بغض و محبت كسانى را دارم كه تو نسبت به آنان، «بغض» يا «محبت» داشتى». 1
در اينجا نيز تعبيرهاى «رضايت»، «ولايت»، «محبت»، از يكسو، و «سَخَط»، «برائت»، «عداوت» و «بغض» از سوى ديگر و در مورد كسان ديگر به چشم مىخورد كه اينها همه، خميرمايۀ پيوستن يا گسستن در روابط اجتماعى و صحنههاى عملى زندگى يك مسلمان متعهّد است.
استمرار «تولّى» و «تبرّى»
زمان مىگذرد، اما حق و باطل باقى است.
دوره عوض مىشود، اما چهرههاى حقپرست و باطلجو همواره وجود دارد. به همين دليل، خط ولايت و برائت نيز، در امتداد زمانها و نسلها استمرار مىيابد. حتى نهتنها در تاريخ دنيا، بلكه در امتداد زمانى تا به قيام قيامت. همانگونه كه در زيارت اميرالمؤمنين(ع) هنگام وداع مىگويى:
«99گواهى مىدهم كه آنانكه باامامان ما جنگيدند، دشمنان ما هستند، ما نيز از آنان بيزاريم، آنان حزب شيطانند و لعنت خدا و فرشتگان و تمامى مردم بر آنان است». 2