239«بهاى وصل تو، گر جان بود، خريدارم». 1
در زمان هارونالرشيد، زيارت حسين(ع) چنان رايج بود و چنان استقبالى از سوى شيعه و سنى، زن و مرد، دور و نزديك، نسبت به زيارت حسين(ع) بود كه حرم آن حضرت از جمعيت موج مىزد و ازدحام عجيبى مىشد. چندانكه اين امر، باعثِ ترس «هارونالرشيد» شد. ترس او از اين جهت بود كه مبادا مردم در اثر اين اجتماع و ازدحام و زيارت، به اولاد اميرالمؤمنين رغبت و علاقه نشان دهند و دور آنها را بگيرند و بدينوسيله حكومت و خلافت، از عباسيان به علويان منتقل شود. از اين جهت، هارونالرشيد به والى كوفه - موسى بن عيسى - فرمانى فرستاد. والى كوفه طبق نامۀ هارون، قبر حسين(ع) را خراب كرد و اطراف آن را عمارتها ساخت و زمينهايش را به زير كشت و زراعت برد... 2 ولى علاقۀ مردم هرگز بريده نشد. شيعه، آن خط و نشان را نه فراموش نمود و نه گم كرد و در راستاى آن صراط مستقيم، با همۀ فراز و نشيبهاى روزگار خلفا و امرا، حركت خويش را استمرار بخشيد، بعد از هارونالرشيد، خلفاى بعدى در دورهاى خاص، چندان سختگيرى نمىكردند و مزاحمتى نداشتند تا اينكه عصر متوكل فرا رسيد. اين دوره، اوج خصومت رژيم حاكم با علويان و نسبت به زائران قبر آن شهيد مظلوم بود.
«...در طول سالهاى 236 - 247هجرى، قبر شريف آن حضرت، مورد تعرض و دشمنى متوكل عباسى قرار گرفت. او توسط گروهى از لشكريانش قبر را احاطه كرد تا زائران به آن دسترسى نداشته باشند و به تخريب قبر و كشت و كار در زمين آنجا دستور داد... و در مرزها كسانى را گماشت كه در كمين زائران حسين(ع) و راهنمايان زوار به محل قبرش مىنشستند...». 3
مرحوم شيخ عباس قمى در بيان حوادث آن سالها، مىنويسد:
«و هم از جمله كارهاى متوكل در ايام خلافت خود، آن بود كه مردم را منع كرد از