22خوف و خطر وا مىدارد، كشش درونى و علاقۀ قلبى اوست. و اگر عشق آمد، خستگى رخت بر مىبندد اگر محبت در كار بود، ملال، متوارى مىشود.
آنچه در راه طلب خسته نگردد هرگز
پاى پر آبله و باديهپيماى من است
«عشق»، معمار جان و جهان
شوق، انسان راكد را حركت مىبخشد و ساكن را «مهاجر» مىكند و «عافيت طلب» را باديهپيما مىسازد.
براى تحليل زيارت، نبايد خيلى سراغ برهان علمى رفت «راه علمى»، فقط مىتواند روشنگر باشد، ولى راه معنى و دل و عشق، هم روشنى است و هم گرمابخش. بخصوص اگر عشق راستين به خدا باشد كه معشوق كامل و محبوب مطلق است و پيوند با او، سوزنده و سازنده است. به فرمودۀ اميرالمؤمنين:
«حُبُّ اللهِ نارٌ لا تمرّ عَلى شَىْءٍ الاّ احْتَرقَ وَ نُورُ اللهِ لا يَطّلِعُ عَلى شَىْءٍ إلاّ أَضاءَ». 1
«محبتِخدا آتشى است سوزان و نور خدا، فروغى است روشنگر».
مىبينيم كه در بيان امام، محبّت هم سوزاننده و هم روشنى بخش معرّفى شده است.
«پروردۀ فيضِ نگاه»، از آتشى شعلهور است كه بيان كردنى نيست. به گفتۀ اقبال:
«سخن از تاب و تبِ شعله، به خس نتوان گفت...».
و به قول «امرسن»:
«يك قلب مىتواند هزار سال فكر خود را بهكار برد، ليكن به قدر آنچه عشق، يك روز ياد مىدهد، كسب نتواند كرد». 2
عشق، معلم انسان است.
عشق، معمار عالم است.