212كند و امت اسلام، «كربلايى» شود و فكر و ذكر و نشست و برخاست و آغاز و انجامِ شيعه، همواره «حسينى» گردد.
خداوند اگر براى زيارت كربلاى حسين، پاداش هزار حج و عمره مىدهد، چون حج هم به بركت عاشورا باقى مانده است، حج را هم حسين زنده كرد. حيات اسلام در سايۀ خون پاكِ شهيدان كربلا بود. اگر نامى و سخنى از پيامبر و كعبه و قبله و وحى و دين و قرآن مانده است، به بركت وجود حسين و خون و شهادتِ اوست.
اسلام، مديون سيدالشهداء است. از اينجاست كه مىگوييم: كربلا، همهچيز ماست، چون اساس دين را حفظ كرد. مگر نه اين كه امويان، كمر به هدم اسلام بسته بودند؟! مگر نه اين كه برنامههاى ضدّ اسلامِ رجعتطلبان، در راستاى ارزشهاى جاهلى، يكى پس از ديگرى احيا مىشد؟! مگر نه اينكه آلاميه، اسلام را به بازيچه گرفته بودند و خلافت اسلام را همچون توپى ميان خود دست به دست مىگرداندند. مگر نه اينكه حسين بن على(ع) فرمود:
«در شرايطى كه امت اسلامى به والى و زمامدار ناپاك و نالايقى همچون «يزيد» گرفتار شده است، «فَعَلى الإسلامِ السّلام»، بايد با اسلام خداحافظى كرد و با دين، بدرود گفت؟!»
حركتِ عاشورا، پيش از آنكه يك نهضتِ شيعى و در جهت احياى حق آلمحمد باشد، يك حركت اسلامى و براى نجاتِ دينِخدا بود، كه در آستانۀ زوال و نيستى قرار داشت. پس كربلا، تنها مربوط به شيعيان نيست، بلكه قبلهگاه همۀ مسلمين است، چرا كه فسقِ علنى يزيد، و بدعتها و تحريفها و ستمها و اسلامزدايىهاى بنىاميه، از نظر اهلسنت هم مطرود و محكوم است و ايستادن در مقابل آن رجعتِ فاحش، يك عمل ارزشمند!...
سخن خود حسين، اين بود كه اگر استوارى و استقامت دين جدّم با مرگ من است، پس: اى تيغها بياييد بر فرق من فرود... «اِن كانَ دينُ محمدٍ لا يستقمْ الاّ بقتلى يا سُيوفُ خذينى».
آن همه تأكيد، براى آن است كه حسين، اسلام را زنده كرد و خون او، بقاى دين