149گشته است كه اهل مطالعه مىتوانند براى اطلاع بيشتر به منابع خاصّ آن رجوع كنند. 1
به خصوص در مورد حج،كه بحث ماست،احاديث فراوانى وجود دارد.
«... حج بدون ولايت، و آهنگ كعبه بدون امامت، و حضور در عرفات بدون معرفتِ امام، و قربانىِ بدون فداكارى در راه امامت، و رمى جمره بدون طرد استكبار درونى و بيرونى، و سعى بين صفا و مروه بدون كوشش در شناخت و طاعتِ امام، بىحاصل بوده و سودى نخواهد داشت. زيرا اگرچه يكى از مبانىِاسلام «حج» است (بُنى الاسلامُ على خمسٍ: على الصلوة والزكاة والصوم والحجّ والولاية). 2 لكن هيچيك از نماز و روزه و زكات و حج، همانند ولايت، ركنِ استوار اسلام نيست. لذا، در جوامع روايى آمده كه: هيچ دعوتى از طرف خداوند به اندازۀ دعوت به ولايت و امامت نمىباشد (وَلم ينادِ احدٌ مثل ما نودِىَ بالولاية)...». 3
قبلاً هم حديثهايى را نقل كرديم كه امام باقر(ع) اعمال كسانى را كه بدون بصيرت و معرفت و بدون پذيرش يك رهبرى صحيح و امامتِ عدل معصوم، بر گِرد خانۀ خدا طواف مىكنند و در مراسم، به صورت يك امر تكرارى و تقليدى و بىروح، شركت مىكنند، به اعمال دوران جاهليت تشبيه كرده است.
حجّ زنده و سازنده
حجّى كه در فكر و عمل فردى يك مسلمان اثر نداشته باشد، بىجان است.
حجّى كه در وضعيت اجتماعى و سرنوشتِ عمومى مسلمين، نقش مثبت و هدايتگر نداشته باشد بىروح است و روح حج، «ولايت» است و در سايۀ آن است كه تكتك اعمال و مناسك، جهت و محتوا و خطّ پيدا مىكند و اين فريضه، «حيات» و