25د. براى تأكيد مطلب، بلافاصله بعد از «لله»، «عَلى» ذكر شده، كه در اينجا نشان وجوب است.
ه- . از مكلّفان 1 دوبار نام مىبَرد؛ ابتدا به صورت اجمال و عموم و سپس به نحو تفصيل و تخصيص. تأكيدى بودن چنين سياقى از آن جهت است كه مطلب را با بدلْ بيان فرمود و آوردن بدل به منزلۀ تكرار است؛ يعنى به جاى «لله على المستطيع...» فرمود: لِلّٰهِ عَلَى النّٰاسِ ...مَنِ اسْتَطٰاعَ . در اينجا براى «النّاس» بدل «بعض از كل» آورده شد.
و. دربارۀ تاركان حج واجب نفرمود: «و من ترك الحج» بلكه از آنان به من كفر تعبير كرده كه اين تعبير بر اساس روايات به منزلۀ «من ترك الحج» است. 2 البته منظور از كفر در اينجا، كفر عملى است، نه كفر اعتقادى. در اينباره امامصادق(ع) فرمود: كسى كه بميرد و حج واجب خود را جز بر اثر گرفتارى شديد يا بيمارى سختى يا منع حاكمى ترك كرده باشد، به آيين يهود يا نصارا از دنيا برود؛
« مَنْ مات ولَمْ يَحُجَّ حَجَّة َالإسْلام لم يَمْنَعْهُ مِن ذلك حاجةٌ تَجْحَف به، أو مَرَضٌ لايُطيقُ فيه الحجَّ، أو سُلطانٌ يَمْنَعُهُ فَلْيمُتْ يَهوديّاً أَوْ نَصرانيّاً ». 3
ز. جملۀ فَإِنَّ اللّٰهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعٰالَمِينَ در ذيل آيۀ شريفه براى اظهار بىاعتنايى به تارك حج است. يعنى خداوند سبحان نهتنها از تاركِ حج، بلكه از عالميان بىنياز است.